بنیان جامعه را خانواده تشکیل میدهد و قطعا هرچه این زیرساخت دقیقتر و بینقصتر کنار هم چیده شود، جامعه شکوفاتر خواهد شد.
مرد و زنی که تصمیم به ازدواج میگیرند و بعد از آن بچهدار میشوند، قرار است همه هم و غمشان را بگذارند تا خانواده تازه تأسیسشان، ریشه دواند و شاخه دهد و از کنار آن، خانوادههای دیگری شکل بگیرند که همچون مبدأشان، پاک و سرشار باشند.
در این مهم قطعا حضور پدر و مادر مهم است؛ طوریکه که کارشناسان اجتماعی بر این باورند اگر یکی از این دو بزرگوار در خانواده حضور نداشته باشد، به بدنه خانواده آسیب جدی خواهد رسید و فرزندان آنطور که شایسته است، پرورش نخواهند یافت.
اما؛
تاریخ یک امای بزرگ بر سر این فرضیه قرار میدهد. او در دل خود سرگذشت فرزندانی را روایت میکند که با همه سختی، بی پدر یا حتا مادر رشد کردند و به ثمر نشستند و از خوبان و اثرگذاران عصر خویش شدند. فکرتان نرود سراغ زندگی پیامبران و ائمه علیهم السلام، که البته وجودشان سند محکمی بر این حرف است. جای دوری نمیخواهم ببرمتان؛ اگر از باقی آسیبهای همین جنگ هشتساله خودمان به خانوادهها، که یک جورهایی هنوز هم با ما معاصر به حساب میآید، بگذریم، میتوانیم آن را مسبب رشد هزاران فرزند، بدون حضور پدر بدانیم.
جنگ بیشوخی به زیرساخت جامعه ما، همچون تمام جوامع بشری دیگری که در آن جاری شد، آسیب زد. من تعداد دقیق فرزندان شهدا و جانبازان را نمیدانم، اما آنقدر زیاد هستند که تنها کافیست هر کداممان دور و برمان سر بچرخانیم، تا یکی از آنها را پیدا کنیم.
سی سال پیش، روزی که جنگ تمام شد، شاید کارشناسان اجتماعی اگر میخواستند تنها به آنچه از دانشگاه آموخته بودند اکتفا کنند باید به ایران یک هشدار جدی میدادند؛ اما اینطور نشد.
چرا؟!
نظر من را بخواهید باید به حرفهای رهبرمان توجه کنید. ایشان در تکتک سخنرانیهایشان، به برکت خون شهدا، اشاره میکنند. این واژه را نمیدانم در کدام لغتنامه میتوان به درستی معنا کرد یا در کدام منبر و بحث پیرامون آن به مباحثه پرداخت، اما هرچه هست برای مردم ایران درست ۱۴ قرن بعد از ظهور اسلام، بهطور عملی و سیالوار، خانه به خانه ملموس شد.
برکت خون شهید یعنی پدرت بگوید من برای اسلام میروم و شما را به حضرت زینب(س) میسپارم. برکت خون شهید یعنی با نداری اما آبرومند بزرگ شوی و چشم و دل سیر بار بیایی. برکت خون شهید یعنی تا لب پرتگاه بروی و نگاه نگران پدر شهیدت نگذارد پرت شوی. برکت خون شهید یعنی بالندگی کشور من و سهیم بودن غیرقابل چشمپوشانه خانواده شهدا در آن...
شاید حرفهای من سند علمی نداشته باشد اما مستند به آیههای بیشماری از قرآن که به زنده بودن شهدا اشاره میکند؛ خداوند با آن مهربانی بیحد و حسابش و چون قرار نیست هیچ وقت زیر دین کسی باشد، به پدری که دست مادیاش از خانوادهاش قطع شده اجازه میدهد مسئولیت نیمهکارهاش را بر عهده گیرد و هادی خانواده در ظاهر نصف و نیمهاش باشد. او تمام طبیعت را مأمور میکند تا در این مهم سهیم شوند.
و این داستان همچنان ادامه دارد؛ تا ابدیت خداوند قطعا مسئول و محافظ فرزندانیست که پدر یا مادرشان بخاطر رضایت او، آنها را ترک کردند.
نویسنده: زهرا عابدی