۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

حق مروارید این نبود!

حق مروارید این نبود!

حق مروارید این نبود!

جزئیات

صدف‌ها نباید فراموش شوند/ مقدمه‌ای بر نقد کم‌کاری‌ها پیرامون حجاب -قسمت اول

8 اردیبهشت 1403
ح ج ا ب؛ آن‌قدر این موضوع حساس و امنیتی شده که انگار کم‌کم باید به شکل مخفف نوشت و خواند! اما چرا و از کجا به این‌جا رسیدیم؟
از آن‌جایی که دشمن حیا را نشانه رفت و ما خواب بودیم. به جان عفاف افتاد و باز ما خواب بودیم. دست آخر بالاخره عداوت‌های عجولانه دشمن درباره حجاب کمی خواب‌ها را سبک کرد؛ ولی با کمال تاسف هنوز هم ما خواب هستیم! آن‌قدر خواب که فکر می‌کنیم در برابر جنگ نرمِ تمام‌عیاری که دشمن میلیاردها‌ میلیارد برایش خرج می‌کند و برای پیروزی در آن شب و روز نمی‌شناسد، همین که ما به کم‌حجاب‌ها و بی‌حجاب‌های کنونی بگوییم «عزیزم حجابت رو رعایت کن.» معضل کم‌حجابی و بی‌حجابی حل می‌شود!
آن‌چه امروز در جامعه ما پیرامون بحث حجاب در جریان است، حاصل برنامه‌ریزی‌های بلند‌مدتی است که سال‌ها با‌دقت و حساب‌شده طراحی و اجرا شده است. مراکز شرق‌شناسی، اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی که تحت‌امر سرویس‌های جاسوسی آمریکا، انگلیس، اسرائیل و سایر کشورهای معاند کار می‌کنند، در همه این سال‌ها طعمه خود را کامل شناخته‌اند. یاد گرفته‌اند که چطور گره‌های دین و ایمان را یکی‌پس‌از‌دیگری با راه‌کارهای شیطانی خود بگشایند؛ ولی ما به اندازه تلاش دشمن، جهت محکم‌تر کردن اتصال‌مان به دین، برای خودمان و دیگران زحمت نکشیدیم. در این سال‌ها، ملت ما تصمیم‌های بزرگی گرفته و به انجام رسانده است؛ انقلاب کرد، در جنگ تحمیلی، با به تصویرکشیدن شبیه‌ترین تصاویر به عاشورای حسینی و اصحاب کربلایی، پیروز میدان شد. ولی در سال‌های بعد از دفاع‌مقدس، در دهه‌های هفتاد و هشتاد و نود برخی اتفاقات، جور دیگری رقم خورد. بعد از شکست سنگین استکبار در جنگ هشت‌ساله، دشمن فهمید که این ملت شکست‌ناپذیر است؛ مگر اینکه موریانه به جان بنیاد اعتقاداتش بیندازد. بر این اساس، اندیشمندان علوم انسانیِ خود را جمع کرد و سعی کرد نرم‌نرم با ایجاد شبه‌افکنی، تنوع‌طلبی، مصرف‌گرایی و جاانداختن فرهنگ وارداتی غرب در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی، ذائقه مردم ایران را آن‌طور که می‌خواهد تحت‌تأثیر قرار دهد و در بسیاری از موارد موفق شد. شاید در نگاه اول بی‌ربط به نظر بیاید؛ ولی به وضوح ادبیات محاوره ما تغییر کرد. صمیمی‌بودن با بی‌ادب‌بودن اشتباه گرفته شد و حفظ حرمت‌ها عقب‌ماندگی به‌حساب ‌آمد. کم‌کم پدر‌و‌مادرها جایگاه‌شان کم‌رنگ شد تا این‌که در دهه هشتاد در بعضی سریال‌ها با نام کوچک صدا زده می‌شدند. در این سریال‌ها، پدر‌ و مادر کسی نبود غیر از دو نفر که زودتر از ما به دنیا آمده‌اند! از‌سویی‌دیگر رنگ‌به‌رنگ‌شدن و تنوع‌طلبی حتی ظاهر افراد را هم اسیر خود کرد؛ وقتی تلاش‌های دشمن برای سست‌کردن بنیان خانواده‌ها تاحدی به سرانجام رسید و پیوندهای عاطفی سست شد. دخترها و همسرها هم، آن‌طور که شایسته‌شان بود، از لحاظ روحی و عاطفی تامین نشدند و پاسخ نیاز خود را خارج از خانواده جست‌وجو کردند و به ریسمان‌های مختلف ‌قبل‌تر از حجاب، هدف تیرهای مسموم دشمن قرار گرفت. چه کنیم که فرهنگ، مثل هوایی که نفس می‌کشیم، ما را در بر گرفته و همه‌جایش بر هم اثر دارد. نمی‌دانم، شاید بعد از جنگ مغرور شدیم و فکر کردیم همه چیز خوب است. آدم‌ها پیروزی را به ‌دست آوردند؛ ولی آن‌طور که حقش بود برای حفظ آن برنامه‌ریزی نکردند؛ البته که حضرت امام خامنه‌ای از همان روزهای بعد از جنگ نسبت به این موضوع هشدار دادند. بارها هم هشدار دادند. دست آخر که دیدند مسئولان به اندازه کافی به این امر اهمیت نمی‌دهند، فرمودند «همینی که حالا معمول شده که در بیان‌ها و در تلویزیون و توی تبلیغات و توی دادگاه و توی زبان همه، می‌گویند «جنگ نرم»، راست است. این یک واقعیت است، یعنی الان جنگ است. البته این حرف را من امروز نمی‌زنم. من از بعد از جنگ، از سال ۶۷، همیشه این را گفته‌‌‌‌‌‌‌ام، بارها و بارها. علت این است که من صحنه را می‌‌‌‌‌‌‌بینم. چه بکنم اگر کسی نمی‌‌‌‌‌‌‌بیند؟ چه کار کند انسان؟ من دارم می‌‌‌‌‌‌‌بینم صحنه را، می‌‌‌‌‌‌‌بینم تجهیز را، می‌‌‌‌‌‌‌بینم صف‌‌‌‌‌‌‌آرائی‌‌‌‌‌‌‌ها را، می‌‌‌‌‌‌‌بینم دهان‌های با حقد و غضب گشوده شده و دندان‌های با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه‌‌‌‌‌‌‌ این آرمان‌ها و علیه همه‌‌‌‌‌‌‌ آن کسانی را که به این حرکت دل بسته‌‌‌‌‌‌‌اند. این‌ها را انسان دارد می‌‌‌‌‌‌‌بیند. خب چه‌کار کند؟ این تمام نشده؛ چون تمام نشده، همه وظیفه داریم.»*
***
من اما اتفاقا دلم به حال آن دخترک کم‌حجاب می‌سوزد، وقتی مورد هجوم بی‌امان تیرهای مسموم دشمن است و نمی‌تواند دفاعی از خودش بکند. مثل نهالی که تا تنومند نشده باید در برابر طوفان‌های سهمگین، مقاومت کند. وقتی به او الگوی قابل‌درک ندادیم و می‌گوییم تو خوب باش. کاری که دشمن هنرمندانه انجام می‌دهد. هر روز یک الگو و قهرمانِ خیالیِ ضدارزش از تخیل خود می‌سازد و پیش چشم کودکان و نوجوانان و جوانان ما قرار می‌دهد. قهرمان پوشالی، ماهرانه ولی با دروغ و مغلطه در دل بچه‌های ما جا خوش می‌کند. خواستنی می‌شود. لباس‌هایش می‌شود مد روز و شیوه حرف‌زدنش نُقلِ محافل. این پدرها و مادرهای آینده نزدیک، نسل بعدی را تربیت می‌کنند. چه نسلی پیشِ روی این تاریخ خواهد بود؟
آری، امروز مجروحیت و کشته‌شدن در میدان جنگ نرم متفاوت است؛ اعتقادات مجروح می‌شوند، ایمان‌ها کشته می‌شوند و امیدها زرد می‌شوند و می‌ریزند.
***
می‌دانم کمی تلخ و دل‌گیر شد. پیام این نوشته آن نیست که همه‌چیز از دست رفته؛ ولی ما باید خودمان، خودمان را نقد کنیم؛ یک نقد درون گفتمانی، تا از آسیب‌های دیگر در امان بمانیم. در جامعه امروز ما، علی‌رغم دشمنی‌های فراوان، دختران و پسران و زنان و مردان باحیا و عفیف کم نیستند که ایستادگی آن‌ها در مقابل هجمه سنگین دشمن، جهانیان را انگشت‌به‌دهان کرده است. مدافعانِ‌حرمِ جوانی که از همه‌چیزشان گذشتند و پا روی همه تعلقات دنیایی خودشان گذاشتند و برای دفاع از دین‌شان شهید شدند. یا مدافعان امنیتی که در چند سال اخیر، کوچه‌خیابان‌های شهرهای‌مان را به خون خودشان متبرک کردند. مثل «آرمانِ عزیزِ ما». ولی ما، تمام دختران و پسران‌مان را در این مسیر می‌خواهیم. چون همه یک خانواده هستیم. همان‌طور که سردار دل‌ها گفت «اون دختر کم‌حجاب هم دختر منه.»
خلاصه این‌که حجاب قبل از هرچیز، یک موضوع اعتقادی است، بَعد فرهنگی. و سپس سایر ابعاد مطرح می‌شود. کار فرهنگی، کار هنری، یعنی انتقالِ غیرمستقیمِ اغناکننده و موثر محتوا. این مجموعه نوشتار برآن است تا با نگاهی وسیع‌تر و درعین‌حال عمیق به موضوع حجاب بپردازد.

نویسنده: نفیسه نجفی

*پی‌نوشت: بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از شعرا، ۱۳۸۸/۶/۱۴.

مقاله ها مرتبط