۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

تکیه بر باد

تکیه بر باد

تکیه بر باد

جزئیات

نگاهی اجمالی به جنگ روسیه علیه اوکراین

16 بهمن 1402
از پنجم اسفندماه سال ۱۴۰۰ خبر مهمی در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گرفت و آن چیزی نبود جز آغاز تهاجم نظامی روسیه علیه اوکراین. البته زمزمه‌های این هجوم از هفته‌های قبل از آن وجود داشت و گمانه‌زنی‌ها و اخبار دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکایی و غربی نیز وجود چنین تصمیمی از سوی روسیه را ادعا می‌کرد. بعد از تحقق این ادعا و به رسمیت شناخته‌شدن دو منطقۀ جدایی‌طلب شرق اوکراین به نام‌های دونتسک و لوهانسک از سوی ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه، فاز جدیدی در تحولات جهانی به وجود آمد که خواسته یا ناخواسته تأثیرات خود را در مقیاس جهانی و در ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی و حتی فرهنگی گذاشت. برای تبیین بیشتر این موضوع، بهتر است گریزی بزنیم به روابط دو کشور روسیه و اوکراین در همسایگی یکدیگر و تحولاتی که در مجموع باعث شد روسیه چنین تصمیمی اتخاذ کند.
***
این‌ها قسمت‌هایی از سخنرانی ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه است که دربارۀ چرایی حمله به اوکراین می‌گوید «توسعه بیش‌تر ناتو به شرق غیرقابل قبول است. آیا ما موشک‌های‌مان را نزدیک مرزهای آمریکا قرار دادیم؟ این آمریکاست که با موشک‌هایش به خانۀ ما آمده. آیا این تقاضای زیادی است که سیستم دفاعی بیش‌تری در مقابل سرزمین ما قرار داده نشود؟ واکنش آمریکایی‌ها چه هست اگر ما موشک‌های‌مان را در مرز کانادا و آمریکا قرار دهیم؟ در دهۀ ۹۰ [آمریکایی‌ها] به ما گفتند نه حتی یک اینچ دیگر به سمت شرق [نمی‌آییم]. خب چه اتفاقی افتاد؟ آن‌ها آشکارا ما را فریب دادند. پنج موج گسترش ناتو و حالا در رومانی و لهستان هم سیستم‌های موشکی [آمریکا] وجود دارد. ما هیچ‌کس را تهدید نمی‌کنیم؟ آیا به سمت مرزهای آمریکا حرکت کردیم؟ یا به سمت مرزهای انگلستان یا هر کجای دیگر؟ آن‌ها [آمریکا] به سمت ما آمدند و حالا می‌گویند اوکراین هم باید به ناتو بپیوندد. این یعنی در اوکراین هم قرار است سیستم موشکی [آمریکا] وجود داشته باشد.» به طور قطع در سخنان پوتین، دغدغۀ اصلی او و کشورش توسعۀ ناتو یا سازمان پیمان آتلانتیک شمالی به کشوری مثل اوکراین در همسایگی روسیه است که بر تنش‌ها در این منطقه می‌افزاید و تهدیدی برای روسیه به شمار می‌رود.
***
اگر بخواهیم به تاریخچۀ روابط روسیه و اوکراین اشاره کنیم باید به جنگ جهانی دوم برگردیم که بخشی از اوکراین به همراه ارتش هیتلر علیه روسیه جنگیدند. به تدریج قومیت اصلی اوکراین و روس‌تبارهای ساکن این کشور که در مناطق شرقی و شبه‌جزیرۀ کریمه درصد جمعیت بالایی دارند، اختلافات عمیق‌تری پیدا کردند که تنش‌ها را افزایش داد. بعد از جنگ جهانی دوم در دوران شوروی سابق، تنش‌ها در این منطقه کاهش پیدا کرد. حتی بعد از فروپاشی شوروی، بیش از یک دهه خیال روسیه از اوکراین راحت بود اما آتش زیر خاکستر اختلاف، به تدریج با نفوذ آمریکا و غربی‌ها خود را نشان داد. شاید روسیه گول تعهد و تضمین ظاهری کشورهای غربی مبنی بر عدم گسترش ناتو را به شرق خورد و در یک آرامش کاذب غرق شد. انقلاب رنگی سال ۲۰۰۴ در اوکراین نقطۀ عطفی شد تا روسیه بیش از پیش نزدیک‌شدن ناتو به مرزهایش را حس کند. آمریکایی‌ها با زمینه‌سازی و برنامه‌ریزی دقیق در طول چند سال، افکار عمومی اوکراین را از روس‌گراها جدا کردند و زمینه‌ساز انقلاب رنگی شدند. بعد از روی کار آمدن دولت‌های غرب‌گرا در اوکراین و تمایل نیمی از مردم به این دولت‌ها، زنگ خطر برای روسیه، جدی‌تر از قبل به صدا درآمد. موضوع پیوستن اوکراین به ناتو هم یکی از برنامه‌های آمریکا و غرب در راستای تهدید بیش‌تر و به حاشیه بردن روسیه بود.
دولت‌های غرب‌گرای اوکراین که ولادیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور فعلی آن هم از همین جنس است، مواضع مخالفی را با گزاره‌های امنیت ملی روسیه اتخاذ کردند. در حقیقت آمریکا و متحدان غربی‌اش بعد از به عضویت درآوردن تعداد زیادی از کشورهای اروپای شرقی در ناتو، سراغ اوکراین آمدند که مرزهای طولانی با روسیه دارد و دارای سواحل قابل‌توجه است که می‌تواند پشتیبانی دریایی از هرگونه عملیات نظامی احتمالی ناتو از طریق آن انجام شود.
عکس‌العمل روسیه در طول سال‌های بعد از گسترش ناتو و نفوذ آمریکایی‌ها و غربی‌ها، اقداماتی نظیر ورود نیروهای نظامی به شبه‌جزیره کریمه و الحاق آن به خاک کشورش بعد از رأی موافق ۹۶ درصدی مردم روس‌تبار این شبه‌جزیره برای انجام این کار و حمایت از جدایی‌طلبان در مناطق شرقی اوکراین بود تا از این طریق به اوکراین فشار بیاورد. البته درگیری‌های نظامی و تنش‌ها در این مناطق باعث از دست رفتن جان انسان‌های زیادی شد. همچنین باید به احیای تفکرات فاشیستی و نازی در برخی اوکراینی‌ها با دخالت و فتنه‌انگیزی آمریکا اشاره کرد که جنایات زیادی علیه روس‌تبارها را در پی داشت.
***
خلاصه کلام در این قسمت به دخالت آمریکایی‌ها و غربی‌ها در مسائل بین اوکراین و روسیه می‌انجامد که به اختلافات دو کشور دامن زده است و هدفی جز جلوگیری از قدرتمندترشدن روسیه در عرصه‌های مختلف ندارد.
تصمیم روسیه در روزهای اخیر مبنی بر حمله به اوکراین می‌تواند به نوعی نشان‌دهندۀ توان هجومی آن و تعریف یک استراتژی جدید در جنگ در تقابل با استراتژی‌های جنگی ناتو و آمریکا باشد. گسترش حملات موشکی برای نابودی زیرساخت‌های کشور هدف و کاهش حملات هوایی در موج‌های اولیۀ حمله، یکی از نشانه‌های این استراتژی جدید است. البته در طرف مقابل نیز اوکراینی‌ها و ارتش آن با تجهیزات نظامی دراختیارشان، ضربات متعددی را به ارتش روسیه وارد کرده‌اند. این تقابل و درگیری‌ها باعث وارد آمدن تلفات به طرفین جنگ شده است. جدای از مسائل مربوط به هجوم و پیشروی ارتش روسیه در خاک اوکراین، برخی تحلیل‌گران معتقد به نفع آمریکا از این جنگ هستند. بنا به این تحلیل، هزینه‌های مادی و اعتباری تحمیلی به روسیه، بروز مشکل در تأمین انرژی این کشور از اروپا و تحت فشار قرار گرفتن اروپا برای همراهی بیش‌تر با آمریکا می‌تواند از جمله دستاوردهای این جنگ برای آمریکا باشد.
***
درباره اوکراین و تصوری که رئیس‌جمهور آن از حمایت قاطع و همه‌جانبۀ آمریکا و غربی‌ها در این جنگ از او و کشورش داشت، باید گفت که اصلاً محقق نشد. ولادیمیر زلنسکی در این میان فهیمد که او بخشی از یک بازی است که آمریکا، ناتو و برخی کشورهای اروپایی برای او و کشورش طراحی کرده‌اند. اوکراین در جبهه درگیری با روسیه عملاً تنها مانده است و هیچ پشتیبانی در سطح منطقه و بین‌الملل ندارد. در حقیقت زلنسکی ثمرۀ تکیه‌ بر قدرت‌های استعماری خارجی و اعتماد به آن‌ها را برداشت می‌کند. اوکراین در دام اقدامات توسعه‌طلبانه آمریکا در محیط پیرامونی روسیه و نظام بین‌الملل افتاده است و چوب آن را می‌خورد. از بین بردن توان هسته‌ای و تسلیحاتی اوکراین نیز یکی از اقدامات برنامه‌ریزی شده بود که در سال‌های قبل باعث تضعیف قدرت نظامی آن شد. موضوعی که اگر اتفاق نمی‌افتاد، دست آن‌ها در دفاع از کشورشان خالی نمی‌ماند.
***
در پایان به این بخش از بیانات مقام معظم رهبری مدظله‌العالی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۴۰۰ اشاره می‌کنیم که پیرامون قضایای اوکراین فرمودند «آمریکا اوکراین را به این نقطه کشاند. با ورود در مسائل داخلی آن کشور، راه انداختن اجتماعات علیه دولت‌ها، حرکت مخملی به وجود آوردن، کودتای رنگی درست کردن، حضور سناتورهای آمریکایی در داخل اجتماعات معارضه، این دولت را برداشتن، آن دولت را گذاشتن؛ اینها طبعاً به همین جاها منتهی می‌شود... ما البته در اوکراین طرف‌دار توقف جنگیم. ما می‌خواهیم آن‌جا جنگ تمام بشود؛ منتها علاج هر بحرانی صرفاً در صورتی ممکن است که ریشۀ بحران شناخته بشود. ریشۀ بحران در اوکراین سیاست‌های آمریکاست، سیاست‌های غربی‌ها است؛ اینها ریشه‌ بحران است... آن دولت‌هایی که پشت‌گرمی‌شان به آمریکا و به اروپا است، ببینند وضع امروز اوکراین و دیروز افغانستان را. هم رئیس‌جمهور اوکراین همین چند روز پیش گفت، هم رئیس‌جمهور فراری افغانستان چندی قبل گفت؛ گفت ما اعتماد کردیم به آمریکا، اعتماد کردیم به دولت‌های غربی، [ولی] ما را تنها گذاشتند... به این‌ها نمی‌شود اعتماد کرد؛ این عبرت اول. عبرت دوم اینکه مردم، مهم‌ترین پشتوانۀ دولت‌ها هستند. اگر مردم در اوکراین وارد میدان می‌شدند، وضع دولت اوکراین و مردم اوکراین این جوری نمی‌شد. مردم وارد میدان نبودند، چون دولت را قبول نداشتند؛ عیناً مثل آن وقتی که آمریکا به عراقِ دورانِ صدام حمله کرد، مردم دفاع نکردند، کنار رفتند، آمریکا مسلط شد.»

نویسنده: مصطفی زمانی‌فر

مقاله ها مرتبط