بگین به او جواب داد: «اگر به فلسطینیها اجازه بدهید، این فکر به آنها باز میگردد که فلسطین مال آنهاست، در نتیجه دیگر حقی برای ما باقی نمیماند تا در آنجا زندگی کنیم. در این صورت ما اشغالگرانی به حساب میآییم که در سرزمینی که آن را غصب کردهایم، زندگی میکنیم و اگر این سرزمین فلسطین باشد ما ملتی را رانده و سرزمینی را اشغال کردهایم».

فلسطینیها به روز ۱۴ مه(۲۴ اردیبهشت) روز «نکبت» میگویند، روزی که صهیونیسم بینالملل به کمک دولتهای استعمارگر غربی - به ویژه کشور روباه پیر (انگلستان) - سرزمین مقدس فلسطین، قبله اول مسلمین را اشغال کردند و با وقاحت در تمام رسانههای جهان که تحت مالکیتشان بود، اعلام کردند که «سرزمین بدون ملت برای ملت بدون سرزمین» یعنی به راحتی وجود ملتی زنده و با تمدن ده هزار ساله را منکر شدند اما واقعاً چرا صهیونیسم جهانی برای تشکیل دولت یهودش رفت به سراغ سرزمین فلسطین و مردمانش؟ اصلاً چرا یهودیان که دینشان جهانی نیست و یک دین قومیتی دارند ـ البته بنا بر تعریف خودشان - در سرتاسر جهان پراکنده شده بودند؟ این ریشه قومیتی که به آن کلی فخر میفروشند و خود را برترین قوم جهان در نزد خداوند میشمارند(!) از کجاست؟ در طول تاریخ تا زمان میلاد حضرت مسیح
(ع) چه بر آنها گذشته و شاید هم آنها چه بر سر تاریخ آوردهاند!؟ دیگر اینکه صهیونیسم بینالملل از چه زمان و چگونه شکل گرفت؟ «پروتکلهای صهیونیسم» چیست؟
و در آخر کشور جعلی اسرائیل چگونه در نقشههای جهان پدیدار شد و صهیونیستها در طول ۶۰ سال اشغال فلسطین چه بر سر مردمان آن آورده و میآورند؟
پرسشهای بالا پرسشهای بسیار اساسی هستند که برای رسیدن به پاسخهای آن باید تاریخ قوم یهود و صهیونیسم را مورد بررسی قرار داد، به همین دلیل ما تصمیم داریم برای اطلاع شما از پاسخ پرسشهای بالا به صورت دنبالهدارتا چندین شماره تاریخ یهود و صهیونیسم را مرور کنیم
و حالا شروع داستان قوم یهود...
ریشه قوم بنی اسرائیل از کجاست؟ یهودیان اولین شخصیت تاریخی قوم خود را حضرت ابراهیم
(ع) میدانند. ابراهیم بن تارح
(ع) بنا بر اتفاق نظر بسیاری از مورخان در ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد حضرت مسیح
(ع)-یعنی-۴۵۰۰ سال قبل- در شهر «اور» نزدیکی شهر بصره(عراق کنونی) به دنیا آمد. حضرت ابراهیم در جوانی ابتدا به شهر «حران» و پس از آن مدتی به «اردن» و در ۷۵ سالگی به «کنعان» رفت و در آخر عمر هم به شهر مقدس «مکه» رفت. ابراهیم
(ع) دو پسر داشت: حضرت اسماعیل (پسر بزرگتر) از همسرش هاجر و حضرت اسحاق (پسر کوچکتر) از همسر دیگرش ساره. اسحاق
(ع)به همراه مادرش در «کنعان» زندگی میکرد. کنعان در لغت به معنای «تجار پشم قرمز» است. یونانیها هم که به کنعانیها «فینیقی» میگفتند همین معنا را در نظر داشتند، فینیقی در زبان یونانی یعنی تاجر پشم.

کنعان در واقع سرزمین وسیعی بود که امروزه محدودهای از سرزمین لبنان، فلسطین کنونی و بخشی از شمال کشور اردن وسوریه را شامل میشود. مردمان این سرزمین با تمدنی بیش از ده هزار سال و سابقه اولین کشاورزی و باغداری جهان
[۱] دریانوردی و مهمتر از همه تجارت و اختراع خط فینیقی که آن را پدر خط عربی میدانند، هستند که در آن زمان به پرستش بتها مشغول بودند. با ورود حضرت ابراهیم به آن سرزمین بخشی از مردمان ساکن جنوبی آن به او ایمان آوردند و موحد شدند. بعد از حضرت اسحاق
(ع)[۲] پسرش حضرت یعقوب
(ع)به هدایت مردمان آن منطقه مشغول بودند تا داستان حسادت ده پسر ایشان به فرزند بزرگوارش حضرت یوسف
(ع) و رفتن او به مصر و عزیز مصر شدن و ... در نهایت مهاجرت همه پسران حضرت یعقوب که یهود او را با لقب«اسرائیل»میشناسد – درباره این لقب و اعتقادات تحریف شده یهودیان نسبت به پیامبران بنیاسرائیل بعداً به تفصیل برایتان مینویسیم_ به مصر پیش آمد و اینچنین به فرزندان ۱۲ پسر حضرت یعقوب
(ع)بنیاسرائیل گفته میشود.
بنیاسرائیل و حضرت موسی(ع) در زمان رسالت حضرت موسی
(ع) فرزندان حضرت یعقوب به دوازده قبیله بزرگ تبدیل شده بودند که به آنها قوم بنیاسرائیل میگفتند. آنها و دیگر ایمان آورندگان به حضرت موسی که از ظلم و ستم بی حد فرعون به تنگ آمده بودند به رهبری پیامبرشان موسای کلیم و به منظور رهایی از ظلم فرعون به سمت «ارض موعود» حرکت کرده و پروردگار متعال به آنها عنایت کرد و با شکافتن رود نیل و در مرحله بعد غرق کردن فرعونیان که به دنبال آنها بودند، نجاتشان داد ... و تازه از این همین جاست که داستان سرکشیها و عصیانگریهای قوم یهود در برابر فرمانهای خداوند و پیامبرانشان آغاز میشود.
در قرآن کریم بیش از هر قوم دیگری از قوم بنیاسرائیل سخن رفته و بیش از هر پیامبری نام حضرت موسی
(ع) برده شده است. خداوند در آیات بسیاری نعمتهای داده شده به آنها را بیان میکند و البته در آیات بسیاری گردنکشی و عصیان این قوم را در برابر فرمانهایش بعد از استفاده از نعمتها بیان میکند. محمد جواد مغنیه یکی از علما و مفسران بزرگ عرب در کتاب «تفسیرالکاشف» درباره مسئله نعمتهای داده شده به بنیاسرائیل و عصیانگریهای آنها مینویسد: «خداوند تمامی مشکلاتی را که بر سر راه آنان قرار میگرفت، از طریق معجزه حل مینمود، نه از طریق طبیعی و معمول. به این ترتیب مقایسه کردن سایر نسلها با نسل بنیاسرائیل در عصر موسی
(ع) اصلاً موردی ندارد و شاید سرّحکمت خداوند در این کار، این باشد که خداوند خواسته است به وسیله یهود برای انسانها مثل بزند تا همه بدانند زندگی تنها از طریق رنج بردن و مبارزه با طبیعت شیرین میشود و تنها از این راه است که حقایق کشف و اسرار شناخته میشود». اما اینکه آن نعمات چه بود و در مقابلش آن عصیانگریها چه بود؟ در قرآن کریم «نجات قوم بنیاسرائیل از ظلم فرعون و گذشتنشان از رود نیل» به عنوان نعمتی بزرگ در آیات۴۹ بقره، ۱۱۵ صافات، ۳۰ تا ۳۳ سوره دخان و ۴ قصص بیان شده، همچنین «سایه افکندن ابرها برسر آنان در بیابان» درآیه۲۱۰ بقره و نعمت بزرگ دادن غذای نیکو و پاکیزه «من و سلوی» به آنها در آیات ۵۹ تا ۶۳ بقره و نعمت «دادن فضیلت و برتری بر عالمیان» درآیه۴۷ بقره و... اشاره شده است.

اما در مقابل «کافر شدن به آنچه خداوند به موسی
(ع) نازل کرده» در آیه۹۱بقره، «تکذیب کردن خدا و پیامبرش» در آیه ۱۸ مائده، «عصیانگر بودن، ظلم و بدی کردن به دیگران» درآیه ۸۰ بقره، «بهانههای بنیاسرائیلی گرفتن برای فرار از اجرای فرمان خدا در مسئله ذبح گاو» در آیات ۶۶ تا ۷۰ بقره، «پیمان شکنی» در آیات ۶۳ و ۸۵ بقره، «تقاضاهای بیجا کردن از پیامبرانشان» در آیه ۱۰۷ بقره، «گوساله پرست شدن آنها» و... از موارد متعدد سرکشی بنیاسرائیل در مقابل خداوند آن هم با وجود فضل نعمات بسیار پروردگار به آنهاست. البته خداوند در قرآن از تنبیهها وعذابهای بسیاری که به سبب همین گردنکشی به قوم بنیاسرائیل داده است هم سخن گفته است، عذابهایی چون «تا۴۰ سال سرگردان شدن آنها در بیابان» ، «باریدن وزغ از آسمان بر سرشان»، «بالا بردن کوهی بزرگ بر روی سر قوم»، «به شکل بوزینه درآمدن بخشی از مردمان قوم بنیاسرائیل» - این عذاب (بوزینه شدن) در آیه ۱۶۶ سوره اعراف آمده است - و....
بنیاسرائیل بعد از حضرت موسی(ع) قوم بنیاسرائیل که به سبب عذاب پروردگار سالها در بیابان سرگردان بودند، تا زمان وفات حضرت موسی
(ع) نیز به ارض موعود
[۳] نرسیدند بعد از وفات حضرت موسی
(ع) قوم بنیاسرائیل به رهبری ابتدا حضرت هارون
(ع) و بعد از او حضرت یوشع
(ع) به راه خود برای رسیدن به ارض موعود ادامه دادند تا بالاخره به سرزمین کنعان رسیدند
[۴] سرزمینی سرسبز با خاکی بسیار حاصلخیز و مردمانی ثروتمند و تاجر پیشه اما با اکثریتی بتپرست. شرایط سرزمین کنعان قوم سرکش بنیاسرائیل را به هوس انداخت تا به فکر تصاحب و غصب آنجا بر بیایند و به همین دلیل هم دور اول جنگ میان ساکنان اصلی فلسطین با قوم بنیاسرائیل آغاز شد. جنگی که با نهایت غارتگری و کشتار بنیاسرائیل انجام شد و با پیروزی آنها بر ساکنان اصلی فلسطین در مرحله اول انجامید و البته کاملاً مشخص است که در آن زمان چنانچه بخش قابل توجهی از قوم در موقع حیات حضرت موسی
(ع) به فرامین او گردن نمیگذاشتند، به دستورات حضرت یوشع
(ع) هم برای غارتگری نکردن و نکشتن مردم فلسطین اهمیتی نمیدادند. اما داستان قوم بنیاسرائیل و رفتارشان با پیامبرانشان و مردمان فلسطین بسیار طولانی است... .
ادامه دارد...
منابع و مآخذ:
۱-قرآن کریم
۲-و اینک اسرائیل...!، مهدی شیرزادی، موسسه فرهنگی پیوند با امام
(ره) ۳-تاریخ جامع یهودیان ایران، دکتر حبیب لوی، دکتر هوشنگ ابرامی، شرکت کتاب (لسآنجلس)
۴-تاریخ جامع ادیان، جان ناس، مترجم: حکمت، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی
۵-خلاصه ادیان، دکتر محمد جواد شکور، انتشارات شر