۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com
به بهانه كوچ عاشقانه بزرگ دلداده حسين(ع)
به بهانه كوچ عاشقانه بزرگ دلداده حسين(ع)

به بهانه كوچ عاشقانه بزرگ دلداده حسين(ع)

جزئیات

به‌مناسبت ارتحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

27 دی 1403
سوگند به گريه های بی‌صدای نيمه شبت؛ به بغض شكفته در حنجرة خسته‌ات، به نگاه ملتمسانه‌ات به دستان بابا آنگاه كه در آن نيمه شب ظلمانی آب بر گلبرگ های كبود ياس می‌ريخت. به لحظه‌لحظه‌های بی‌مادر، به لحظات سخت و طاقت فرسايی كه با بهت و ناباوری داستان تيرباران شدن پيكر پاك برادر را شنيدی، به روزهای تلخی كه قطره قطره شير در كام پدر می‌ريختی و چشم بر دهان طبيب دوخته بودی تا شايد با كلامی غم از سينه‌ات بيرون كند.
به آتش درون سينه‌ات آن زمان كه تن بی‌جان امانت برادر را در خرابه شام در آغوش می‌كشيد، به دل اقيانوسی و پر تلاطبت كه در هجر دردانه خدا به خون شسته بود، به اشك زلال چشمانت كه در فراق شش ماهه رباب بوسه بر گونه‌های تشنه‌ات می‌زد، به لحظاتی كه چشم بر جاده دوختی تا بلكه خبری از بزرگ حامی مهربانت عباس بشنوی، راستی تو كه ديدی حسين عمود خيمه را پائين كشيد پس چرا با نگاه حيران و پرسشگرت خاطر برادر را می‌آزردی؟!
به ساعتی كه بر تلی از خاك ايستادی تا آخرين نماز عاشقانه خون خدا را مكبر باشی، به دقايقی كه به كندی سپری شد، نه چند لحظه ... كه چند قرن ـ و بعد ناله جگر سوز يک مادر كه معصومانه و مظلومانه پسرک عطشانش را فرياد می‌زد.
به دستان گرم و هاشمی‌ات آنگاه كه خار را از پای طفلان می‌زدود و تاب گيسوان خاكی‌شان را صاف می‌نمود. به طنين آرامش بخش صدايت آن زمان كه از صبر و مصلحت خداوندی برای علی سخن می‌گفت ...
سوگند به تک‌تک دقايقی كه فقط ياد خدا مرهمی شد به زخم‌های بی‌علاج قلبت كه دستانم توان نگاشتن ثانيه‌ای از رشادتهايت را ندارد. قلم همراهی‌ام نمی‌كند. تا به حال اين گونه با من بدمستی نكرده بود. در ميان انگشتان يخ زده‌ام گرم می‌فشارمش. می‌بوسمش التماسش می‌كنم تا باز هم مونس دقايق لبريز از عشقم شود. چه ديدنی است فرار كلمات از دستانم. همه از بزرگی آنچه در ذهن دارم بيم دارند، هيچ كدام سرياری ندارند.
كاش از ميان ستارگان درخشان اين شب تيره، يكی می‌آمد و چراغ راهم می‌شد.
كاش فرشتگان تسبيح گوی الهی به حرمت اين ماه بانوی پاك در هودجی از نور و رحمت قلمی از بهشت برايم به ارمغان می‌آوردند تا به مدد آن به رشته تحرير درآورم آنچه را كه در سينه‌ام می گذرد.


نویسنده: فاطمه دوست كامی

مقاله ها مرتبط