۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

ایران و یک تاریخ هجوم

ایران و یک تاریخ هجوم

ایران و یک تاریخ هجوم

جزئیات

علل و عوامل تاخت و تاز همیشگی به ایران و ایرانیان از جانب اقوام و ملل بیگانه/ به بهانه ۳ شهریور، سالروز اشغال ایران توسط متفقین و فرار رضاخان

3 شهریور 1400
ساختار اقلیمی ایران
شرایط جغرافیایی –اقلیمی ایران تابعی از دو نیروی داخلی و خارجی است. نیروی داخلی که موجب شکل‌دهی به جامعه ایرانی شده وجود بیابان‌های وسیع و دو کویر خشک در مرکز و جلگه‌های کناره‌ای و مناطق کوهستانی در گرداگرد کشور است. این اقلیم به همراه کم‌ آبی موجب می‌شود که در طول زمان، مردم در دره‌ها و مراتع سرسبز ناحیه خوارزم و طبرستان مجتمع ‌شوند.
نیروی دومی که در شکل‌دهی به ساختار جمعیتی در مناطق ایران در طول تاریخ تأثیر داشته وجود صحراهای گسترده در دو سوی خارجی فلات ایران است که مناطق نفوذی مهمی به شمار می‌آمده‌اند که اقوام ساکن در آن‌‌ها برای جست‌وجوی آب و علف و مراتع جدید، فلات ایران را در معرض تاخت و تاز خود قرار دهند. دو راه نفوذ به فلات ایران یعنی خراسان و آذربایجان در طول تاریخ دروازه‌هایی بوده‌اند برای هجوم‌های سراسری اقوام ترک، مغول‌، ترکمن‌، تاتار و لر به ایران.

ساختار اجتماعی ایران
شرایط جغرافیایی و موانع طبیعی چون کم ‌آبی داخلی و هم‌چنین کم آبی مناطق بیرونی و هجوم قبایل گوناگون به داخل ایران، وضعیت زندگی و معیشت ایرانیان را همواره دچار تغییر و تحولات اساسی می‌کرد. راه فوری مقابله با دو دینامیک داخلی و خارجی، «تطبیق» با شرایط بود. برای مردمی که مورد تاخت و تاز قرار می‌گرفتند «پراکندگی» تنها راه تطبیق با شرایط پیش‌رو بود؛ راه ناچاری که بالاخره ایرانیان به آن تن دادند. این تکه‌تکه و پراکنده شدن جمعیت، موجب تغییر مناسبات میان مردم می‌شد و در دراز مدت مانعی جدی شد برای پیشرفت‌های متناسب با شرایط جهانی که مهم‌ترین آن‌ها پیشرفت‌های صنعتی و تمرکز قدرت سیاسی بود.
***
اگر ویژگی‌های اقلیمی را در تاریخ گذشته ایران در کنار تنوع اجتماعی آن قرار دهیم بدون شک با یک تشتت گسترده در جامعه ایرانی مواجه می‌شویم که ستیز خارجی و رقابت اقوام داخل ایران بر سر منابع، موجبات ایجاد اختلاف‌های دائمی را در دوره‌‌های زمانی فراهم می‌آورده. سیاست حاکم بر چنین جامعه‌ای «سیاست‌ چند دستگی» بود تا جایی که علاوه بر هجوم خارجی، تاریخ برخی اقوام نیز نشان از دشمنی در طی قرن‌ها دارد. یک دشمنی سلسله مراتبی که فرد را بر سر منافع شخصی با خویشان نزدیکش درگیر می‌کرده، در مرتبه بعد او و خویشانش را با همسایگان و در مرحله بعدی آن‌ها و همسایگان‌شان را علیه قبیله مجاور و در نهایت قبایل متحد را علیه دنیا بسیج می‌کرده است. ستیز و رقابت داخلی از یک طرف و شرایط جغرافیایی از طرف دیگر زمینه‌ساز هجوم‌های پیاپی بر ایران بود.
 
هجوم‌های بی‌پایان
تاریخ ایران نشان می‌‌دهد که نیروهای نظامی متحرک و عمدتاً خارجی با هجوم‌های پی در پی خود، دولت‌های شهری ایجاد می‌کردند و سپس یا با حمله‌ای دیگر و یا شورش جانشینان خود از بین می‌رفتند. چشم‌انداز سلسله‌های حاکم بر ایران از آغاز تاریخ ثبت شده تا سلسله پهلوی این‌گونه است:
مادها، پارسی‌ها (هخامنشیان)، سلوکیان، پارت‌ها (اشکانیان)، ساسانیان، اعراب مسلمان، ترک‌‌های غزنوی، ترکان سلجوقی، ایلخانان مغول، ترکان تیموری، فارس –ترکمن‌های صفوی، افشاری، لرهای زند، ترک‌های قاجار و سلسله پهلوی.
این سلسله‌ها تقریباً همه به همین سبک و سیاق به حکومت رسیدند. آن‌چه که در انواع هجوم‌ها به ایران قابل مشاهده است تغییر در اصل هجوم و بهره‌برداری از منابع خدادادی ایران نیست بلکه تنوع در اقوام و مللی است که به ایران دست درازی کرده‌اند. از دوران صفویه که ایران به عنوان یک قدرت جهانی مطرح شده بود و دولت مرکزی هم از قدرت فراگیر داخلی برخوردار بود تا روی کار آمدن سلسله‌های قاجار و پهلوی، هر چند ایران چندان با هجوم قبایل وحشی و نیمه‌وحشی مواجه نشد، اما حیثیت خارجی‌اش تابعی بود از پارامترهای جهانی. بنابراین تاریخ ایران شاهد باج‌دهی دولت‌ها و آب رفتن بدنه فربه کشور بود و می‌توان گفت که آن هجوم‌ها -البته در هیئت و قالبی جدید- هنوز ادامه داشت.
این شرایط ادامه یافت تا در سلسله‌های اخیر، عنصری به نام دولت در سازمان اجتماعی ایران ایجاد شد. با بررسی چگونگی روی کارآمدن دولت‌ها در ایران درمی‌‌یابیم که قدرت گرفتن سلسله‌ها در ایران معمولاً تابعی از زندگی قبیله‌ای و ایلیاتی بوده است. در اکثر مواقع یک شخص با حمایت ایل و قبیله خود می‌جنگیده و با جمع قدرت شخصی و فردی و انباشتن آن بر قدرت هجوم و چپاول، تا جایی که می‌توانسته ملوک ‌طوایف را تابع خود می‌ساخته و حکومت مرکزی ایجاد می‌کرده است. بررسی تاریخ حاکمان ایران بعد از سلسله‌های نسبتاً قدرتمند اولیه نشان می‌دهد که این شاهان هرگز ‌نتوانستند شکوه و عظمت شاهان گذشته را برای خود فراهم آورند. این ضعف در سلسله‌هایی که از این طریق به قدرت رسیده بودند ادامه داشت و در حکومت قاجار به اوج خود رسید و این درست هم‌زمان شد با رشد رهبران مذهبی شیعی که مسئولیت هدایت عامه مردم را در غیبت ولی‌عصر(عج) از آن فقیه می‌دانستند. بنا بر این نظریه، شاهان حتی از مشروعیت لازم برای حکومت نیز برخوردار نیستند.
در چنین جامعه‌ای مردم در برابر دولت احساس تعهدی نداشتند و این عدم تعهد از دو چیز ناشی می‌شد یکی خودکفایی آنان در معیشت دنیا و آخرت و دیگری قوی نبودن دولت و این خود زمینه مضاعفی را برای ضعف کشور در برابر هجوم‌ها و چشم‌‌داشت بیگانگان فراهم می‌ساخت.
مناسبات اجتماعی و خارجی دولت‌های تاریخ معاصر ایران تا انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که این دولت‌ها هرچند از لحاظ نظری، نقش خدایگانی و ظل‌اللهی برای خود قائل بودند، اما از نظر سیاسی در ضعف ‌نسبی به سر می‌بردند،‌ گاه این ضعف کم بوده و گاه شدت داشته. در عین حال همه این دولت‌ها نیز کم و بیش ادعا داشتند که قصد دارند به سنت و قدرت باستانی پادشاهی در ایران برگردند. سلسله‌های اخیر با اتخاذ تعامل‌های معیوب با  جهان بر ضعف حکومت داخلی افزودند و در ایجاد یک جامعه با فرهنگ منسجم،‌ تشکیل یک ارتش کارآمد و مستقل، پی‌ریزی یک نهاد اداری قوی و پاک‌دست ناتوان ماندند و همه این‌ها عوامل ضعف ایران را در مواجهه با هجوم‌های پیدا و پنهان عوامل داخلی و خارجی فراهم ساخت.

انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی
در تاریخ ایران دو رخداد عظیم ثبت شده که هر کدام توانستند از عنوان‌هایی چون شورش و نهضت عبور کرده و ملقب به «انقلاب» شوند: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی.
انقلاب مشروطه زمانی رخ داد که دو شاخصه در جامعه ‌ایران خودنمایی می‌کرد، اول این که مردم پراکنده بودند و انسجام اجتماعی نداشتند و دوم این که دولت حاکم، قوی نبود. با این شرایط، نمی‌توان تغییر و تحولات اجتماعی را تابعی از تحرکات نیروهای داخل ایران دانست بنابراین دور از واقعیت نیست که ادعا شود مشروطه از تغییرات اروپا الگو گرفته بود. از نوع گروه‌هایی که در مشروطه شرکت داشتند می‌توان این ادعا را مستند کرد، گروه‌های مشارکت‌کننده در مشروطه گروه‌های نخبه و تحصیل‌کردگان شهرنشین بودند.
انقلاب اسلامی اما در زمانی شکل گرفت که انسجام اجتماعی در ایران برخلاف دوران مشروطه آن‌چنان در اوج بود که ایران در منظر خارجی‌ها عنوان «جزیره ثبات» را دریافت کرده بود.
آغازکننده انقلاب اسلامی طبقه متوسط شهری بود. بستر ایجاد این طبقه، پیش‌تر با مهاجرت انبوه روستائیان به شهر فراهم شده بود. محمدرضا شاه از سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با در اختیار قرار دادن ایران به برنامه‌ریزان غربی به دنبال ایجاد توسعه‌ای مطابق الگوهای غربی بود. یکی از شرایطی که مطابق آن برنامه به ایجاد توسعه در ایران کمک می‌کرد،‌ کوچ دادن جمعیت روستایی و شهرنشین کردن آنان بود. غافل از این‌ که این مسئله زمینه شکل‌گیری یک جامعه متوسط شهرنشین را فراهم می‌کند که هرچند به ظاهر متشتت و شهرِ فرنگی از گوناگونی است، اما زمینه‌ای برای شکل‌گیری خواسته‌های مشترک اجتماعی و به قول جان‌ فوران استاد دانشگاه سانتا باربارا، شکل دهنده یک هسته عقلانی در پشت درک عوامانه مردمی است.
در مورد علل و نیروهای شکل‌ دهنده این تحول اجتماعی نظریه‌های بسیاری پرداخته شده است ولی به قول ژان‌مارتن شارکو هر چند «نظریه از هر جهت بسیار خوب است، اما مانع از ایجاد حقایق نمی‌شود». بنابراین باید پذیرفت که انقلاب اسلامی توسط مردم شهرنشین و پیروی آن‌ها از «رهبری در تبعید» ایجاد شد و سپس تمام مردم ایران آن را تأیید کردند و این انقلاب فراگیر شد، اما این فراگیری منجر به پایان دغدغه‌ها و رخداد وقایع حقیقی و تلخ نشد. یکی از آن حقایق، ادامه تاریخ هجوم‌های بی‌پایانی بود که در عمر پر ماجرای ایران هر از گاهی موجبات صرف نیرو و اتلاف وقت برای ایجاد جامعه‌ای درخور ایرانیان را فراهم می‌آورد.
جنگ عراق علیه ایران هر چند مانند هجوم‌های پیشین، از جانب یک همسایه به قصد کشورگشایی بود، اما این کشور مهاجم در ظاهر به دنبال کسب مراتع و آب‌های محدود سطحی نبود. اگر بخواهیم به دنبال این قبیل دلایل بگردیم شاید بهتر باشد نفت را جایگزین  مرتع و آب در جنگ‌های گذشته کنیم. هر چند که نفت هم بهانه آشکار این هجوم نبود.
قابل تردید نیست که این جنگ پارامتر جدیدی را وارد زنجیره علل هجوم‌های خارجی به ایران کرد؛ پارامتری دربرگیرنده از عوامل سیاسی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای شامل تحلیل‌های درست و غلط پیرامون انقلاب اسلامی. تحلیل درستی مانند این‌ که قدرت جدیدی نه تنها در منطقه بلکه در جهان شکل گرفته که برهم‌زننده مناسبات مبتنی بر قدرت سنتی حاکم بر جهان است و تحلیل غلطی چون این‌ که ایران در اندک زمان پس از پیروزی انقلاب دچار ضعف کلی شده، بنابراین در یک هجوم ناگهانی به شکستی زودرس مبتلا می‌شود و حاضر به امتیازدهی در سطح منطقه و جهان خواهد شد.

نویسنده: زهره علی‌عسگری

منابع:
۱. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، نشر نی.
۲. آزاد‌ ارمکی، تقی، تغییرات اجتماعی در ایران،  نشر اجتماع، چاپ اول، تیر ۱۳۸۴.
۳. پرهام، باقر، « طرح مسئله ایلات و عشایر از دیدگاه جامعه‌شناسی»، مجموعه مقالات سمینار استراتژی، انتشارات عشایری، ۱۳۶۲.
۴. فوران، جان، تحولات اجتماعی، ترجمه احمد تدین، موسسه خدمات فرهنگی، ۱۳۷۸.‌
۵. کاتوزیان، همایون، جامعه‌شناسی تاریخی ایران، نشر مرکز، ۱۳۷۹.

مقاله ها مرتبط