۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

آن روز که زنان حجاب را انتخاب کردند

آن روز که زنان حجاب را انتخاب کردند

آن روز که زنان حجاب را انتخاب کردند

جزئیات

بررسی و ریشه‌یابی علل تاریخی بدحجابی در تاریخ معاصر ایران/ به مناسبت ۱۷ دی، سالروز اجرای طرح استعماری حذف حجاب به دست رضاخان

17 دی 1400
۱۷ دی ماه، سالروز فرمان استعماری رضاشاه مبنی بر کشف حجاب بانوان در سال ۱۳۱۴ شمسی است. فرمانی که با آن تا پایان دوره سلطنت پهلوی اول، یعنی به مدت هفت سال و تا سال ۱۳۲۰شمسی با شدت تمام اجرا شد و براساس آن هیچ زنی اجازه نداشت با چادر یا روسری در معابر عمومی حاضر شود. بعد از پایین کشیده شدن رضاشاه از تخت پادشاهی توسط انگلیسی‌ها، مردم رها شده از چکمه قلدری رضاشاه با اشتیاق به طرف ارزش‌های اسلامی رفتند و شاه جوان تازه به تخت پادشاهی نشانده شده توسط انگلیسی‌ها هم، البته صلاح را در این دید که حکم بر آزادی مذهبی بدهد و حتی به طور ضمنی رفتارهای پدرش را در آن اوایل محکوم کند؛ اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد و حمایت همه جانبه آمریکا از او، محمدرضا و مهم‌تر از او تیم مشاوران فراماسونرش صلاح را در این دیدند که مسئله دین‌زدایی و کشف حجاب را به شیوه‌ای غیرمستقیم و بسیار کارآمد پی‌بگیرند تا با عکس‌العمل ناگهانی مردم مسلمان ایران مواجه نشوند. شیوه‌ای که بخش قابل توجهی از افکار مردمان ما را در آن دوره آلوده و مسموم کرد؛ آنچنان که تا امروز و بعد از گذشت ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز با تبعات آن دست به‌گریبانیم.
این مقاله سعی دارد با مقایسه کشف حجاب پهلوی اول با کشف حجاب پهلوی دوم، به ریشه‌یابی مشکل بدحجابی در جامعه امروز بپردازد.


آنان که در شیپورهای بی‌دینی دمیدند
محمدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک (یهودی‌زاده) از روشنفکران فراماسونری بود که از ابتدای دوره سلطنت رضاشاه سفیر ایران در ترکیه شد. در آن زمان روابط بسیار صمیمی‌ای با یکی از وزرای مصطفی کمال ـ آتاتورک ـ رئیس جمهور ترکیه به نام عصمت اینونو برقرار کرده بود که به خاطر این روابط دوستانه توانست نظر دولت ترکیه را برای دعوت رسمی از رضاشاه به کشورشان جلب کند و به همین دلیل رضاشاه تنها سفر خارجه‌ای خود را در سال ۱۳۰۷ شمسی به ترکیه در حالی انجام داد که بسیار تحت تأثیر اصلاحات آتاتورک قرار گرفت و در برگشت به فکر انجام همان اصلاحات ضد اسلامی در ایران افتاد.
برنامه انگلیسی‌ها در قالب آموزه‌های فراماسونری کار خودش را کرده بود، آن هم بدون اینکه هیچ ردپایی از مأموران روباه پیر احساس شود. رضاشاه که از ترکیه برگشت ظرف چند ماه نوشته شدن مقالات متعدد در رابطه با زندگی و پوشش زنان اروپایی آغاز شد. تبلیغ و ترویج لباس فرنگی، لوازم آرایشی و آخرین مدل‌های مو زنان اروپایی با شدت عجیبی در مطبوعات، پوسترها و فیلم‌های سینمایی و به ویژه در مدارس دنبال می‌شد. شاعران هم تحت تأثیر فضای تازه ایجاد شده به دو گروه تقسیم شده بودند. یک گروه که اسیر دام تفکرات غربی شده بودند و شاید سریع‌تر از عوامل دولتی در پی ترویج بی‌دینی و فساد بودند و دوم گروهی در مقابل، که سعی می‌کرد جلوی این جریان بایستد. اگر چه فریاد گروه دوم تقریباً در هیاهوی حمایت شده گروه اول اصلاً به جایی نمی‌رسید. به طور مثال میرزاده عشقی شعر می‌سرود که:
«قصه آدم و حوا همه وهم است و خیال           نسل میمونم و افسانه بود از خاکم»
از آن طرف هم در مقابل شاعری مثل سید اشرف‌الدین حسینی‌گیلانی می‌سرود که:
تا چند کشی نعره که قانون خدا کو            گوش شنوا کو؟
آن کس که دهد گوش به عرض فقرا کو        گوش شنوا کو؟
مردم همگی مست و ملنگند به بازار            از دین شده بیزار
انصاف و وفا و شرف و شرم و حیا کو         گوش شنوا کو؟
دستگاه تبلیغاتی رضاشاه با تمام وجود از ۱۳۰۸ تا سال ۱۳۲۰ بر طبل باستان‌گرایی می‌کوبید و جماعت روشنفکر و اروپا رفته با چنان حرارتی جعلیات مورخان یهود را در مقالاتشان چون وحی منزل مطرح می‌کردند که واقعاً بخشی از جامعه ایرانی باور کرده بود که با ورود اسلام به ایران، شکوه و تمدن ایران منکوب شده، ایران و ایرانی به بدبختی دچار شده‌اند. این جماعت این تبلیغات را حتی در مورد حجاب بانوان هم می‌کردند و می‌گفتند و می‌نوشتند که زنان هخامنشی مجبور نبودند از حجاب استفاده کنند و بعد از ورود اعراب به ایران زنان مجبور به استفاده از چادر شده‌اند. اما آیا این واقعیت داشت؟!
زنان زرتشتی سه نوع پوشش داشتند: «لچک»، «ماکنو»، «چارقد». لچک یک روسری بزرگ سه گوشه بود که زنان زرتشتی در موقع نماز یا دعا خواندن، موهایشان را با آن می‌پوشاندند. اما ماکنو پارچه سه گوشه کوچکی بود که به وسیله سنجاق خرمهره‌داری در جلوی سر به شکل «سربند» بسته می‌شد و زنان زرتشتی موهای ریز جلوی سرشان را با آن می‌پوشاندند. بعدها در طول زمان ماکنو به «مکنو»، «مکنئه» و در نهایت به «مقنعه» تغییر نام داد. البته گفتنی است که زن و مرد زرتشتی به شدت از پوشیدن لباس‌های تنگ، کوتاه و یقه باز، دوری می‌کرده، می‌کنند؛ اما زنان زرتشتی جلوی مرد نامحرم بر روی این ماکنو ذکر شده در بالا، پارچه بزرگی به نام چارقد را بر سر و دور خود می‌پیچیدند که در مناطق مختلف ایران در اندازه‌های مختلفش استفاده می‌شد. نوعی از آن، بلندی کمتری داشته، تا روی کمر زنان را می‌پوشانده است؛ البته همان طور که گفته شد لباس در فرهنگ ایرانی نه تنها برای زنان که حتی برای مردان همیشه بلند و گشاد دوخته می‌شد. نمونه این چارقد را امروزه می‌توان در میان لباس‌های سنتی زنان ماسوله‌ای دید. نوع دیگری از چارقد کمی بلندتر از نوع قبلی است و تا روی زانوی زنان زرتشتی را می‌پوشاند و امروزه می‌توان مشابه آن را در پارچه‌های چهارخانه سنتی دید که زنان گیلانی موقع کار آن را دور کمر می‌بندند و موقع خارج شدن از خانه و یا مواجه شدن با مرد بیگانه آن را بر سر می‌اندازند.  نوع دیگر چارقد بلندتر بوده، تا روی مچ پا را می‌پوشاند. این نوع چارقد را بیشتر زنان زرتشتی یزدی بر سر می‌کردند و می‌کنند و برشی مانند چادرهایی دارد که این روزها زنان متین ایرانی بر سر می‌کنند و شاید تنها تفاوتی که این چادرهای امروزی ما با نوع مشابه چارقدهای بسیار بلند دارد در رنگش باشد چون چارقدهای زنان زرتشتی همیشه مملو از الوان شاد بوده است، حتی جالب است بدانید که زنان زرتشتی چارقدهایشان را به وسیله سنجاق‌های خرمهره‌دار بر روی ماکنو متصل می‌کردند تا در هنگام کار و حرکت از روی سرشان تکان نخورد یعنی تقریباً به همین شکلی که امروز بانوان چادری به وسیله «کش» آن را بر روی سر ثابت نگه می‌دارند. در ضمن زدن پوشیه بر صورت نیز واجب بود، این به معنای آن است که با ورود اسلام به ایران نه تنها حجاب زن ایرانی زیاد نشد که حتی با برداشته شدن پوشیه از مجموعه حجاب بیرونی بانوان، حجاب زن ایرانی کمتر هم شد.

کشف حجاب محمدرضا خانی
گرچه در زمان رضاشاه قانون کشف حجاب با قدرت تمام اعمال می‌شد و مأموران شهربانی حتی به بهای کشته‌شدن زنان با باتوم و لگد چادر از سر زنان مسلمان می‌کشیدند؛ اما به این دلیل که در آن زمان بیشتر مردم ایران سواد نداشتند و از دسترسی به رسانه‌های مکتوب و شنیداری هم محروم بودند، عملاً این تبلیغات تنها بر روی اقشار خاصی از جامعه اثر گذاشت و بیشتر مردم با مقاومت و هدایت فکری علما به مبارزه منفی روی آورده، با تشکیل جلسات روضه زیرزمینی ایمان خود را حفظ کردند. زنان هم با بیرون نیامدن از خانه و رفت و آمد از طریق پشت بام‌ها، سعی در رودررو نشدن با مأموران را داشتند؛ بدین‌شکل عملاً طرح استعماری رضاشاه با شکست مواجه شد.
اما بعد از شهریور ۲۰ و به ویژه در سال‌های ملی شدن صنعت نفت، نهضت بازگشت به دین آنچنان پررنگ بود که به طور مثال در بسیاری از روزنامه‌های مذهبیون مقالاتی درباره حجاب نوشته می‌شد و حتی بسیاری از دکان‌داران روی در دکان خود می‌نوشتند: «زن بی حجاب وارد نشود». این وضعیت ادامه داشت تا وقتی که کودتای ۲۸ مرداد انجام شد و شاه توسط آمریکایی‌ها به کشور برگشت. حالا دیگر آمریکایی‌ها امتیاز زدن تلویزیون را از شاه گرفته بودند و سیل فیلم‌های آمریکایی و فرهنگ برهنگی به طرف مردم روان بود. کمپانی‌های فیلم‌سازی شروع به ساخت فیلم فارسی‌های کم ارزش و ضدفرهنگی کردند ولی بعد از قیام ۱۵خرداد ۱۳۲ شاه و به ویژه مشاوران فراماسونر او به این نتیجه رسیده بودند که بهترین راه مقابله و کنترل جریان‌های مخالف ظلم پهلوی، از بین بردن اعتقادات مذهبی مردم و مشغول کردن آنها به ابتذال است. اینگونه شد که با برنامه‌های هدفمندتر و همه گیرتر به جنگ با اعتقادات مردم مسلمان ایران رفتند. محمدرضا شاه بر عکس پدرش که می‌خواست ابتدا نماد ظاهری اسلامیت زن ایرانی را بگیرد و حجاب را از سر او بردارد، به شیوه دیگر عمل کرد و ابتدا «حیا» و «عفت» زن و مرد ایرانی را نشانه رفت تا خودش بتواند در مراحل بعدی حجاب بردارد و لباس تنگ و چسبان و کوتاه بپوشد و این شیوه بسیار کارآمدی بود که تا حدود زیادی پهلوی دوم را به اهدافش برای ماندگاری در حکومت یاری کرد.

پهلوی دوم و شیوه‌های از بین بردن حیا و عفت عمومی
درست چند ماه بعد از قیام ۱۵ خرداد ۴۲، اولین شماره مجله «زن روز» با تبلیغات وسیع منتشر شد. از ابتدای انتشار این مجله مسئله انتخاب دختر شایسته سال، به عنوان سیاست اصلی مجله در دستور کار قرار گرفت. معیارهای انتخاب دختر شایسته بیشتر بر مبنای داشتن ویژگی‌های جسمانی بود و تقریباً تمام معیارهای این شایسته بودن، هم از ویژگی‌های مانکن‌های آمریکایی انتخاب می‌شد. دختر شایسته علاوه بر دانش‌آموز یا دانشجو می‌بایست قد، وزن، مو، زیبایی چهره و کلاً مشخصاتی می‌داشت که آن را کارشناسان زیبایی غربی تعریف کرده بودند. اما نکته جالب در اینجا بود که مخاطب این مجله تنها دختران و بانوان جوان نبودند که اتفاقاً بسیاری از پسران و مردان جوان خریدار این مجله بودند. البته به غیر از مسئله الگودهی برای معرفی دختر برتر، سایر مطالب این مجله و مجله‌هایی مثل «رستاخیز جوانان»، «اطلاعات هفتگی» و... هم بیشتر درباره تعریف از زندگی غربی، گسترش فحشا، معرفی زنان و مردان تحصیل کرده و روشنفکر که عموماً به شدت ضدمذهب بودند و تمسخر باورهایی مثل حیا و عفت بوده است۱. حالا این هجم وسیع تبلیغات بی‌حیایی رسانه‌های مکتوب و البته در رسانه‌های تصویری مثل تلویزیون و سینما را در کنار افتتاح هزاران کاباره و مشروب فروشی در جای جای ایران قرار دهید و بعد سیاست‌هایی چون جشن هنر شیراز و جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی را به آن اضافه کنید، آن وقت به کارآمدی سیاست کشف حجاب پهلوی دوم پی خواهید برد.
در بین سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۵ شمسی آن قدر زنان محجبه تحقیر شده بودند که بسیاری از دختران دانش‌آموز که حتی مادرانشان بنا به سنت چادری بودند، کشف حجاب کرده، بیشتر دانشجویان دختر دانشگاه‌ها بی‌حجاب شده بودند. استفاده از لوازم آرایشی در میان دختران و زنان جوان بسیار متداول بود و افراد محجبه در شرایط بسیار سخت از حجاب خود حفاظت می‌کردند و با تحقیر از جانب همکلاسی‌ها، دوستان، همسایه و جامعه مواجه بودند.

جهاد فرهنگی سربازان امام(ره)
اما درست در سال‌هایی که دستگاه تبلیغاتی محمدرضا با تمام قدرت به گسترش بی بندوباری و زدودن دین از عرصه جامعه مشغول بود، سربازان امام خمینی(ره) در جبهه‌های فرهنگی سخت مشغول فعالیت بودند. آیت‌الله دستغیب در شیراز، شهید مطهری و دکتر شریعتی در میان دانشگاهیان، علامه محمدتقی جعفری در جلساتی که سه‌شنبه‌ها برای آموزش بانوان در منزلش برپا می‌کرد و ... مشغول پاسخ گویی به شبهات مربوط به حجاب بودند، حجاب، عفت و حیا را می‌ستودند و کتاب‌ها و مقالات زیادی درباره لزوم حجاب منتشر می‌کردند. از طرف دیگر زنان و دختران مسلمان و مبارز با حجاب در عرصه‌های علمی و دانشگاهی حاضر می‌شدند که با توجه به خلق خوش، درس‌خوان بودن، وسعت اطلاعات سیاسی و وجه مبارزاتی‌شان مورد توجه بخشی از جامعه قرار گرفته بودند. با نزدیک شدن اوج روزهای انقلاب این گرایش به دلیل مشاهده خون جوانان شهید در راهپیمایی‌ها بیشتر می‌شد. تا آنجا که دختران و زنان مسلمان در راهپیمایی‌های عظیم روز تاسوعا و عاشورا با لبخند و مهربانی و بدون تحکم روسری‌هایی را که از قبل در کیف خود داشتند به دختران و زنان بی‌حجاب هدیه می‌دادند که این عمل آنها با استقبال زنان بی‌حجاب مواجه شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی افراد در انتخاب یا عدم انتخاب حجاب آزاد بودند و اگر چه جوّ عمومی جامعه به طرف ساده‌پوشی، عفیف و باحیا بودن گرایش شدید داشت ولی هنوز در خیابان‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها بی‌حجابان زیادی دیده می‌شد. در این برهه از زمان هم یاران امام(ره) در عرصه‌های مختلف به ویژه در سخنرانی‌ها در مجامع عمومی و در روزنامه‌ها مشغول تبلیغ و ترویج حجاب بودند. مقالات زیادی درباره الگو قرار گرفتن زن مسلمان معتقد به حجاب در روزنامه‌ها چاپ می‌شد و یا اشعار زیادی در آن دوره درباره حجاب سروده شد.۲ کم‌کم اعتراض ائمه جمعه به برنامه‌های تلویزیونی در خطبه‌های نمازجمعه انعکاس پیدا ‌کرد. آنها خواهان تغییر برنامه‌های شاهنشاهی به برنامه‌های اسلامی بودند و رعایت حیا و عفت را در سریال‌ها خواستار بودند.۳
با شروع فعالیت ضدانقلابیون و راه افتادن کاروان شهدا در همه شهرها و روستاها و به دلیل اینکه شهدا و خانواده‌هایشان به رعایت حجاب بسیار معتقد بودند، مردم بیشتر به رعایت حجاب گرایش نشان می‌دادند. اولین سازمانی که به طور رسمی رعایت حجاب را برای کارکنان و مراجعه کنندگانش اجبار اعلام کرد «شهربانی» بود. این اعلام رسمی در تاریخ ۵۹/۵/۱۵ به اطلاع مردم رسید. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و بعد وقایعی که به فرار بنی‌صدر و مسعود رجوی انجامید، در نهایت مردم به آیت‌الله خامنه‌ای رأی دادند و ایشان هم میرحسین موسوی را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد و درست همین زمان بود که آقای موسوی رعایت حجاب را اجبار کرد؛ البته در این مقطع اکثریت جامعه با این اجبار کاملاً موافق بودند و به لحاظ فرهنگی آن را قبول داشتند، اما چیزی که در همان موقع مورد اعتراض بخشی از مردم بود، تعیین رنگ‌های تیره و بسیار محدود و تعریف کردن انواع پوشش برای دختران و زنان بود. یکی از این معترضین، شهید عزیز سیداسدالله لاجوردی بود که بارها در جلسات اعلام کرده بود که تعریف حجاب نباید محدود به چادر باشد و نباید رنگ‌های تیره در مدارس و ادارات اجبار شود.۴

حجاب بعد از پایان جنگ تحمیلی
جنگ که تمام شد بسیاری از تعاریف تغییر کرد. ناگهان ارزش‌هایی چون قناعت، ساده‌پوشی و خودکفایی جای خود را به مصرف‌گرایی، رفاه طلبی و به ویژه مقهور شدن در برابر تکنولوژی غرب داد و اینچنین دیگر زن محجبه انقلابی الگو نبود. بلکه او زنی بود که تنها شعارهای تکراری و غیرجذاب درباره حجاب می‌داد و قوانین دهه اولی انقلاب هم تضادی را برای دختران و زنانی ایجاد می‌کرد که از یک‌طرف در مجله‌های زرد تبلیغ وسیع لوازم آرایشی را می‌دید، در سینما با قهرمان‌های زن زیبا و شیک پوش مواجه بود و از طرف دیگر در مدارس و ادارات با قوانینی مواجه بود که او را مجبور می‌کرد پوشش‌هایی تیره رنگ، با مدل‌های محدود و عمدتاً نازیبا بپوشد و متأسفانه مسئولین و متولیان امور فرهنگی هم هیچ ضرورتی برای پاسخگویی به شبهات مربوط به حجاب نیافتند و بدتر آنکه هیچ لزومی برای شیوه‌های جدید تبلیغ و ترویج حجاب نمی‌دیدند و در نهایت جامعه‌ای که با تهاجم عمیق فرهنگ غربی مواجه بود، دوباره عقب‌گرد کرد و در سایه بی‌مسئولیتی مسئولین، متأسفانه بخشی از جامعه الگوهای غربی مبتنی بر بی‌حیایی و بی‌عفتی و در نتیجه بدحجابی را برگزید.
و حالا ما بعد از پشت سر گذاشتن دولت‌های سازندگی و اصلاحات به دلیل نشناختن سئوالات واقعی و چرایی‌های واقعی پدیده بدحجابی، نسبت به این وضعیت به شدت معترضیم و بدون اینکه زن مسلمان، فعال و تحصیل‌کرده محجبه را به عنوان الگو مطرح کنیم یا بدون اینکه جلوی جریان‌های تحقیرکننده دختر و زن محجبه مسلمان مثل کلفت و بی‌سواد نشان دادن زن‌های چادری و یا منفعل بودن و متفکر نبودن زنان عفیف در سریال‌ها و فیلم‌ها و... بایستیم، همچنان انتظار داریم شرایط فرهنگی مربوط به رعایت حجاب در سال‌های دفاع‌مقدس دوباره احیا شود. آیا واقعاً می‌توان چنین انتظاری داشت و آیا نگاه به عملکردمان در سال‌های بعد از دفاع‌مقدس ما را به این نتیجه نمی‌رساند که باید دوباره جهادی خستگی‌ناپذیر را برای احیای ارزش‌ حجاب آغاز کنیم؟!


نویسنده: انوشه میرمرعشی

 
پی‌نوشت‌ها:
۱ . دراین مورد می‌توانید به کتاب‌های صادق هدایت به ویژه به داستان «آبجی خانم» در مجموعه داستان‌های «سگ ولگرد» او مراجعه کنید که درباره دختری عفیف است که حجاب دارد و دایم در مراسم مذهبی شرکت می‌کند اما نمی‌تواند همسر مناسب خود را بیابد ولی در عوض خواهر آلامدش به راحتی همسر مورد نظر خود را پیدا می‌کند و آبجی خانم از ناراحتی خودش را در شب عروسی خواهرش می‌کشد!
۲ . مثل شعر «چادر زره زنان قهرمان است» یوسفعلی میرشکاک.
۳ . در سال اول انقلاب «صادق قطب‌زاده» رئیس سازمان صدا و سیما بود. او بعداً به خاطر شرکت در کودتای نوژه علیه جمهوری اسلامی دستگیر و اعدام شد. به دلیل گرایشات لیبرالی که قطب‌زاده داشت، بعد از انقلاب محتوای برنامه‌های فرهنگی چندان تغییر نکرده بود و مردم و متدینین به این مسئله بسیار معترض بودند.
۴ . برای اطلاع بیشتر می‌توانید به کتاب «مثل باران»، زندگینامه شهید لاجوردی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی مراجعه فرمائید.
 
منابع:
۱. کتاب «حکایت کشف حجاب»، واحد تحقیقات موسسه فرهنگی قدر ولایت
۲. کتاب «کشف حجاب، زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها» نوشته مهدی صلاح، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
۳. کتاب «ذکاء الملک فروغی»، موسسه فرهنگی قدر ولایت
۴. روزنامه جمهوری اسلامی، شماره‌های ۱۱۱،۲۵۲، ۲۴۴و ۳۴۱
۵. «کشف حجاب»، نوشته فاطمه حیدریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

مقاله ها مرتبط