۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

عشق، پدر، پسر

عشق، پدر، پسر

عشق، پدر، پسر

جزئیات

درباره دادستان شهید انقلاب؛ آیت‌الله قدوسی و فرزند شهیدش/ به مناسبت ۱۴ شهریور، سالروز شهادت شهید قدوسی

14 شهریور 1401
اشاره: قلم‌زدن درباره پدر و پسری مانند آیت‌الله شهید علی قدوسی و دانشجوی شهید محمدحسن قدوسی کار ساده‌ای نیست؛ دو الگوی عملی و نه شعاری از حوزه و دانشگاه که می‌توانند راه این دو نهاد مقدس را برای رهجویان واقعی آن‌ها ترسیم کنند. پدر و پسری که شما را به یاد ابراهیم خلیل‌الله و اسماعیل ذبیح‌الله می‌اندازند؛ چه اخلاص و تسلیم پدر بر آستان الهی و چه به قربانگاه رفتن پسر.


ملااحمد قدوسی، پدر شهید علی قدوسی عالمی است که در محضر میرزای بزرگ شیرازی صاحب فتوای مشهور تحریم تنباكو، سال‌ها کسب علم کرده ‌است، هم‌چنین در محضر آخوند خراسانی مرجع عالیقدر شیعه و رهبر نهضت مشروطه. این مرد بزرگ از شهریه طلاب استفاده نمی‌کرده و خودش در کنار درس طلبگی، به کار و تلاش برای هزینه زندگی همت می‌گماشته. آیت‌الله قدوسی در دوران طلبگی هرچند می‌توانست از حمایت‌های مالی پدر برخوردار باشد ولی ترجیح داد در حجره‌ای شلوغ و کوچک همراه سایر طلبه‌ها زندگی کند، بعضی وقت‌ها توان و یا فرصت غذا تهیه کردن نداشته باشد و در سفرهای زیارتی خود که سالی یک‌بار با مشقت فراوان به مشهد می‌رفت فقط با یک جاجیم در حرم بخوابد و با نان و میوه ارزانِ فصل چند روزی یا چند هفته‌ای در محضر امام رئوف باشد. حتی یکی از دوستانش که او را در مشهد دیده بود به او گفته بود: «با این سخت‌گیری که نسبت به خودت داری بعید است زنده به قم بگردی
آیت‌‌‌الله قدوسی در دوران مسئولیت خطیر دادستانی کل کشور به هیچ عنوان از امکانات دولتی استفاده نمی‌کرد، حتی چای! و بی‌جهت نیست که محمدحسن نیز جز برای رفتن به جبهه، هرگز از موقعیت پدر برای هیچ رانت یا سهمیه و بهره‌مندی خاصی استفاده نکرد. البته یک‌بار برای دیدار معروف عشایر خوزستان با حضرت امام خمینی(ره) از پدر کمک گرفته است كه همان هم با اصرار شهید سیدحسین علم‌الهدی انجام گرفت، وَاِلا شهید محمدحسن قدوسی زیر بار نمی‌رفته و می‌گفته: «من هرگز از موقعیت پدرم برای کاری استفاده نمی‌كنم.» به هر حال روحیه پدربزرگ، پسر و نوه یک رویه را حکایت می‌کند و این نشانه‌ای از تربیت صحیح و عمیق این خاندان است.
***
شهید آیت الله علی قدوسیپدربزرگ مادری این خانواده کسی است که جهان تشیع و حوزه‌های علمیه و عالَم تفکر و فلسفه مدیون او هستند و دانشمندان زیادی از سراسر دنیا به محضر او رسیدند تا از معدن علمش بهره ببرند. این عالِم کسی نیست جز مفسر بزرگ قرآن و فیلسوف زمان، حضرت علامه آیت‌الله سیدمحمدحسین طباطبایی.
شهید قدوسی وقتی به خواستگاری خانم نجمه‌سادات طباطبایی می‌رود که شاگرد علامه در درس اصول فلسفه و روش رئالیسم است و هم‌کلاسی‌هایی مثل شهید بهشتی و شهید مطهری دارد. او به دلیل کم سن و سالی دختر، تا شنیدن جواب مثبت باید چند سال صبر می‌کرد.
***
اولین موسم حج بعد از عروسی می‌رسد. همه منتظر تولد محمدحسن نوه دختری علامه طباطبایی هستند. ایشان در در سرزمین وحی و در کنار کعبه‌ای که حضرت ابراهیم و اسماعیل و هاجر آن را بنا کرده‌اند از خدا می‌خواهد فرزندش را از شهدا و صدیقین قرار دهد. دعایی که در بازگشت از سفر به مادر محمدحسن می‌گوید. مادر این ماجرا را فراموش می‌کند تا بعد از شهادت فرزند جوانش.
شهید قدوسی پدر نمونه‌ای بود. تربیت محمدحسن و رشد فکری و معنوی همسرش مدیون زحمات و تدابیر تربیتی او در خانواده بود. به علاوه، طلاب مدارسی که او مسئولیت آن‌ها را عهده‌دار بود هم در نظام تربیتی صحیح او قرار گرفته‌ بودند. شهید قدوسی به گفته همسرش طلاب را فرزندان خود می‌دانست و همین حس مسئولیت را برای تك‌تک آن‌ها دنبال می‌کرد. قبل از ورود به حوزه کنار دیوار می‌ایستاد تا این عهد را با خود تکرار کند و به خود متذکر شود و سپس وارد مدرسه می‌شد.
سخت‌کوشی و سخت زندگی کردن شاید کلید تربیت انسان از نظر شهید قدوسی باشد چنان که بارها آن را در خصوص فرزندان به همسرش متذکر شده بود. شیوه برنامه‌ریزی او برای طلاب هم همین بود. ایشان معتقد بود رفاه‌طلبی، انسان را تباه می‌کند. بچه یا طلبة لوس و مرفه به جایی نمی‌رسد و موفق نمی‌شود. لذا حتی گاهی کرایه ماشین هم نمی‌داد تا فرزندش مسیری را پیاده برود. هر سال عید نوروز برای کودکان محروم لباس تهیه می‌کرد و فرزندانش را طوری بار آورده بود که خودشان در بسته‌بندی و ارسال لباس‌ها شرکت داشتند. ایشان این کار را جلوی بچه‌ها انجام می‌داد تا آن‌ها هم با رضایت و همراهی، هم در ثواب کار شریک باشند و هم این رفتار را الگوی آینده خود قرار دهند. آیت‌الله شهید قدوسی در ایام عید به بچه‌ها می‌گفت: «می‌دانید عید چه وقتی است؟ وقتی كه هیچ فقیر و مستضعفی در جامعه نباشد
***
سال ۶۱ اخبار فجایع بعثی‌ها در هویزه می‌رسد. دانشجویان پیرو خط امام و فاتحان لانه جاسوسی آمریکا به خاک و خون کشیده می‌شوند و تا دو سال خبری از پیکر محمدحسن نمی‌شود. شهادت جوان خانواده در همان زمانی است که پدر دادستان کل کشور است و به دست خود و به اصرار فرزندش نامه‌ای تنظیم كرده تا پسر و سیدحسین علم‌الهدی را با هواپیمای جنگی به عملیات نصر بفرستد. این دو نفر در عملیات مسئولیت داشتند و بایستی می‌رسیدند، اما این نامه، خداحافظی همیشگی او را با فرزندش رقم زد. نامه‌ای كه بعدا خاطره‌انگیز شد.
جالب این‌جاست که وقتی خبر شهادت دانشجویان به شهید قدوسی می‌رسد، اول از حال سیدحسین علم‌الهدی می‌پرسد و بعد از فرزندش. این راه و رسم عاشورایی مردان خدا است که فهم آن جز بر رهروان این مسیر آسان نیست.
در همین ایام سخت، پدر صبور به مادر داغدیده محمد‌حسن می‌گوید: «قربانی‌ را که در راه خدا داده‌ایم پس نمی‌گیریم و پشیمان هم نیستیمپدر این‌قدر گریه خود را نگه‌می‌دارد که اقوام می‌گویند: «باید مجلس روضه‌ای به پا کنیم تا این پدر برای امام حسین گریه ‌کند. اگر این‌طور پیش برود ممکن است در این سکوت و تحمل سکته کند
***
شهید آیت الله علی قدوسینامه‌ای که پدر برای شركت علم‌الهدی و پسرش محمدحسن در عملیات نصر می‌نویسد، می‌شود تنها مدرک شناسایی پیکر قطعه قطعه فرزند بعد از آزادسازی دشت هویزه در سال ۶۱. نامه‌ای که در جیب محمد‌حسن پیدا می‌شود ولی زمانی كه یک سال از شهادت پدر گذشته. پدر در حالی شهید شد که از پیکر فرزندش هیچ خبری نداشت. تنها خواسته‌ او در زمان حیات از فرماندهان جنگ این بود که اگر پیکر محمدحسن را پیدا کردند زود به او اطلاع دهند.
پیكر سیدحسین علم‌الهدی هم از طریق قرآن کوچکی که همیشه به همراه داشته و از روی آن برای دانشجویان رزمنده تفسیر می‌گفته شناسایی شد. گعده تفسیر قرآ‌نی‌ که راوی آن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای است.
***
دوری پدر و پسر انقلابی زیاد طول نمی‌کشد. دو سال بعد از شهادت محمدحسن، انفجار دفتر دادستانی پدر را به ملاقات فرزند شهیدش می‌رساند. آیت‌الله شهید قدوسی به دلیل سمتی که داشت و روحیه قاطع و محکمش در مدیریت، با فتنه‌های منافقین به‌شدت برخورد کرد و طی تذکرها و اعلامیه‌های متعدد خواستار تحویل سلاح‌های سازمان‌ به دولت شد. پس از این که متوجه شد منافقین از حکم تحویل سلاح سر باز می‌زنند، حکم خلع سلاح آن‌ها را به ماموران ابلاغ كرد و قاطعانه پیگیر بود. طوری که به عنوان یک عنصر مخل و مانع سازمان منافقین شناخته شد. ایشان به دلایل متعدد مورد كینه دشمنان نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت و در نهایت در یک بمب‌گذاری توسط یکی از اعضای باند رجوی به شهادت رسید.
یکی از مسائل مورد توجه در شهادت ایشان این است که ضارب ایشان توسط منافقین ذی‌نفوذ داخلی فراری داده شد، مشابه فراری دادن عجیب کشمیری قاتل شهید رجایی و باهنر. همسر ضارب هم که خواهر یکی از سیاسیون سرشناس اصلا‌ح‌طلب الان است، بعد از مدتی توسط همین فرد فراری داده شد. مسئله دوم این است که ایشان وقتی روی پرونده کشمیری حساس شده بود و نسبت به کسانی که او را فراری دادند تحقیق می‌کرد در لیست ترور قرار گرفت. دیگر فعالیت‌های پیگیرانه و عدالت‌محور شهید قدوسی در قوه قضاییه نیز پیكان توجه ضدانقلاب داخلی و دشمنان خارجی را به سمت او گرداند.
***
تابستان سال۶۰، فصل پرحادثه‌ای برای انقلاب اسلامی است. رئیس‌جمهور کشور علنا علیه امام، شهید بهشتی، سپاه و هر پرچمی که می‌خواست اسلام ناب و انقلاب اسلامی را یاری کند موضع می‌گیرد. منافقین با نام جعلی و دروغین «مجاهدین خلق» به شورش‌های خیابانی و ترور افراد بی‌گناه دست می‌زنند و ترورها یکی پس از دیگری اتفاق می‌افتد. ابتدا ترور آیت‌الله خامنه‌ای، بلافاصله ترور شهید بهشتی و ۷۲ تن از یارانش و سپس ترور شهید رجایی و باهنر. همه این‌ها در یک ماه اتفاق افتاد. تازه این غیر از ترورهای کوری است که هر روز و هر دقیقه از مردم عادی و بی‌گناه گزارش می‌شود. ترور بقال و نانوا و قصاب و معلم و کارمند و زن خانه‌دار و... فقط به جرم متدین و انقلابی بودن، حتی به جرم شباهت با پاسداران در نوع پوشش و محاسن. همسر شهید قدوسی می‌‌گوید در این ایام ایشان شب‌ها گریه می‌کرد و می‌گفت: «من این‌قدر شقی هستم که با این همه اتفاق، چیزی سرم نمی‌آید!» او بعد از حادثه هفتم تیر به عکس شهید بهشتی خیره می‌شد و می‌گفت: «رفیق! این رسم ما نبود
هر کسی در زندگی خودش یک دوست خیلی صمیمی و به‌اصطلاح امروزی‌ها «ندار» دارد. شهید بهشتی از دوران مبارزات ۱۵ خرداد دوست صمیمی آیت‌الله قدوسی بود. چه زمانی که بعد از تبعید امام به ترکیه یک انجمن مخفی از ایشان و مبارزانی مثل آیت‌الله قدوسی، آیت‌الله خامنه‌ای، مرحوم هاشمی‌رفسنجانی و شهید مطهری تشکیل شد كه همه با هم لو رفتند و به زندان قزل‌قلعه منتقل شدند و چه بعد از آزادی از قزل‌قلعه که مدرسه حقانی را پایه‌گذاری کردند، چه دوران درس فلسفه علامه طباطبایی و چه بعد از انقلاب که قوه قضاییه را بنا نهادند و با اخلال‌گران امنیت مردم مبارزه کردند.
***
شهید قدوسی با این که دادستان یک انقلاب تازه تشکیل شده و دارای دشمنان متعدد و خطرناک بود ولی هرگز در اجرای احکام دچار احساسات نشد. فرمانده وقت اطلاعات سپاه می‌گوید: «آقای قدوسی به تمام سلسله مراتب قضات دستور داده بود بسیار با احتیاط حکم صادر کنند و تمام موازین شرعی را رعایت کنند. مثلا گفته می‌شود ایشان دستور داده بودند اگر جایی مشروبات الکلی ضبط کردید شیشه آن را نشکنید و به صاحبانش تحویل دهید چون شراب هرچند مالیت ندارد ولی شیشه مالیات دارد. گاهی نیروهای اطلاعاتی مستندات متنوعی برای اجرای حکم برخی از منافقین به دادستانی می‌آوردند ولی دادستانی این‌قدر احتیاط می‌کرد که صدور حکم آن‌ها مدت‌ها طول می‌کشید
به هر حال آیت‌الله قدوسی شخصیت ساده‌ای نیست که بتوان در چند صفحه او را معرفی کرد چرا که تربیت‌شدگان مکتب امام خمینی‌(ره) نوعی جامعیت دارند که هرگز نمی‌توان همه شخصیت آن‌ها را به تصویر کشید و روی هر بعد که تمرکز شود ناخودآگاه از بقیه غفلت می‌شود.
تا این‌جا شاید تصویر یک مبارز بااخلاص و مصمم و یک قاضی عادل و با تدبیر معرفی شده باشد ولی هنوز ابعاد زیادی از شخصیت ایشان مانده است. مثلا ابعاد تعلیم و تربیت، عبادت و دعا، مدیریت، شجاعت، اخلاق، علم، تلاش بی‌وقفه، نظم و ترتیب، آزاداندیشی و نوگرایی، مهارت بالا در همسرداری و فرزندداری، تشکیلاتی عمل كردن، بصیرت و اقدام به‌موقع، ولایت‌مداری و پیروی از ولایت، سادگی و بی‌آلایشی، تواضع و...
***
نمی‌توان از آیت‌الله قدوسی سخن گفت و اشاره‌‌ای به مدرسه علمیه حقانی نکرد. مدرسه‌ای که به قول متولی آن، وقتی شهید بهشتی و گروه دوستانش از جمله شهید قدوسی برای مدرسه برنامه دادند، یک برنامه تربیتی ۱۸ ساله برای طلاب ارایه کردند. زبان انگلیسی تا حد فهم مطلب و مکالمه، دروس دبیرستان تا سطح دیپلم، حکمت و فلسفه و... از جمله موارد درسی لازم در مدرسه بودند. برنامه‌های ورزشی مثل فوتبال، صدای اعتراض خیلی متدین‌های سنتی را بلند کرده بود. دایم پیغام و پسغام بود که به علامه می‌رسید که این داماد شما حوزه را به کجا می‌خواهد ببرد! و البته حمایت‌های بی‌دریغ و خنده‌های بلند و حاکی از رضایت علامه بزرگوار.
شهید قدوسی در تعلیم و تربیت به دنبال الگوسازی بود و حقیقتا در این راه موفق شد. طلاب مدرسه حقانی اکثرا از کسانی شدند که توانستند منشا آثار و خدمات در نظام جمهوری اسلامی باشند. او در مدیریت هم هرچند منافقین به او مجال ندادند ولی توانست الگوی خوبی برای مسئولان جمهوری اسلامی باشد و حجت را بر مسئولان خصوصا مسئولان قضایی تمام کند که قاضی باید دنبال عدالت باشد و از همه چیز خود گذشته باشد.
بحث آزاد نیز از جمله کارهای جدید، اثربخش و به اقتضای زمان بود که به ابتکار هیات علمی مدرسه و با مدیریت و اجرای خوب آیت‌الله قدوسی هر هفته اجرا می‌شد. هر هفته طرفداران و مخالفان یک نظریه جدید پای میز می‌آمدند و به بحث می‌پرداختند و شهید آیت‌الله قدوسی عالمانه و بدون جانبداری داوری می‌کرد. البته این نشست‌ها بدون دردسر نبود ولی آیت‌الله قدوسی دنبال دردسر می‌گشت.
***
شهید علی قدوسیایشان اهمیت ویژه‌ای برای خانم‌ها قائل بود. معتقد بود باید خانم‌ها علم و درایت بالایی داشته باشند و سواد و تحصیلات کسب کنند. معتقد بود باید روزی برسد که خانم‌ها بتوانند مستقل از آقایان، از قرآن و نهج‌البلاغه و روایات بفهمند، تدریس کنند و به کار ببندند. آیت‌الله شهید قدوسی معتقد بود خانم‌ها مربیان جامعه هستند و اگر درست شوند، تعلیم و تربیت کودکان از همان گهواره آغاز می‌شود و اگر عالم و آگاه نباشند نسل‌‌ها تباه می‌شوند.
درباره دنبال درد‌‌سر بودن آیت‌‌الله قدوسی همین بس که با شرایط آن روزگار و برخی تفکرات خاص، یک حوزه علمیه شبیه مدرسه حقانی برای بانوان تاسیس کرد و پای سختی‌های آن ایستاد. وقتی ایده ایجاد این مدرسه را به پدر همسرش علامه طباطبایی در میان گذاشت ایشان با لبخند رضایتی فرموده بودند: «اسباب زحمت برای خودتان درست می‌کنید. موفق باشید
او این کار را با خانواده خودش شروع کرد. همسر کم سن و سالی که پس از چند سال خواستگاری و جواب رد بالاخره همراهی طلبه جوان را پذیرفته بود و عملا شاگرد درس اخلاق نظری و عملی او شده بود همسر شهید نقل می‌کند كه چند روز بعد از ازدواج به ایشان گفت شما خانم خانه من هستید و هیچ مسئولیت و وظیفه‌ای ندارید ولی از آن طرف ثواب خدمت به خانواده را هم گفته بود و از همسرش خواسته بود خودش آگاهانه یکی از دو راه را انتخاب کند. شیوه همسرداری موفق این شهید بزرگوار به جایی رسیده بود که همسرش راضی نبود ایشان حتی یک قندان را به سمت خودش ببرد و قندان را جلوی شهید می‌گذاشت و می‌گفت: «بگذارید ثوابش برای من باشد.» و این یعنی تعامل صحیح مبتنی بر تکلیف‌مداری در عین اختیار و مبتنی بر عشق در عین سختی. رویه‌ای که کار هر کسی نیست جز یک انسان خودساخته و به معنای واقعی مربی و انسان‌شناس.

نویسنده : طیبه اکبری‌پویانی

مقاله ها مرتبط