۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

رهبر ایرانی، یاران لبنانی

رهبر ایرانی، یاران لبنانی

رهبر ایرانی، یاران لبنانی

جزئیات

شرحی بر حرکت انقلابی ملت و شیعیان لبنان تا امروز/ به مناسبت ۲۱ خرداد، سالروز اعزام نیروهای محمدرسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله به لبنان

21 خرداد 1400
حزب‌الله جنبشی است که توانست علاوه بر عقب‌زدن ارتش رژیم صهیونیستی از عمده مناطق لبنان، انقلاب اسلامی ایران را الگوی خود قرار داده و ضمن معرفی آن به اعراب و سایر مسلمانان و شیعیان جهان،‌ نمونه‌ای قابل‌توجه از تبلور مفاهیم این انقلاب در بین ملت‌ها و جنبش‌های جهان معاصر باشد.
در این نوشتار سعی کرده‌ایم که تاریخچه ارتباط شیعیان لبنان با انقلاب امام خمینی(ره) ،‌ حرکت‌های انقلابی و حضور فعا‌ل‌ آنان در جامعه لبنان و تأثیر انقلاب اسلامی بر آن را به‌طور خلاصه از نظرتان بگذرانیم.


خلاصه‌ای از تاریخ تشیع در لبنان
ریشه شیعه‌گری مردم لبنان و خصوصاً منطقه جنوبی آن که به دلیل طبیعت‌ کوهستانی- جنگلی و استقرار قبیله «عامله»، جبل عامل نامیده می‌شود، به دوران حضور ابوذر صدیق؛  صحابی جلیل پیامبر اکرم(ص) و از شیعیان علی(ع) باز می‌گردد. ابوذر غفاری توسط خلیفه سوم به شامات و روستای «میس‌الجبل» درکنار مرز لبنان و فلسطین تبعید شده بود. اگرچه معاویه از سوی خلیفه وقت، حکومت شامات و مرز با مصر را عهده‌دار بود، اما حضور ابوذر صدیق باعث گرایش روزافزون مردم جنوب لبنان به تشیع شد. عبور کاروان اسرای خاندان امام حسین(ع) از شهر بعلبک، شهادت حضرت «خوله(س)» دختر امام حسین(ع) در مسیر شکنجه‌های مداوم طی مسیر کربلا در این شهر و شورش بعلبکی‌ها پس از آگاهی از هویت واقعی اسرای کاروان، برگ دیگری از تاریخ شیعه‌گری لبنانی‌هاست.
پس از قرن‌ها فشار از سوی حکام گوناگون مانند ممالیک سلجوقی، صلاح‌الدین ایوبی تکریتی، امپراطوری عثمانی و استعمار فرانسه، وضع اسفباری حیات شیعیان لبنان را تهدید می‌کرد. در این‌جا بود که عالمی شیعی از سادات لبنانی حاضر در عراق پرچم قیام را برافراشت.
علامه سیدعبدالحسین شرف‌الدین موسوی عاملی در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در کاظمین از خانواده‌ای لبنانی و عالم متولد شد. تحصیلاتش را در نجف اشرف تکمیل کرد و به لبنان رفت. وی پس از مدتی به رهبری شیعیان لبنان برگزیده شد. در همین زمان آثار گران‌قدری چون «المراجعات» را تألیف کرد. علامه شرف‌الدین طی چندین اقدام که به «انتفاضه شیعیان لبنان» معروف شد، فرانسه را از خاک لبنان بیرون کرد. با این حال، او برای تداوم حرکت انقلابی در بین شیعیان لبنان، دست به انتخاب جانشینی صالح زد. «آیت‌الله سیدموسی صدر» که از علمای لبنانی‌الاصل حوزه علمیه قم به‌شمار می‌رفت و نسبت خانوادگی با علامه شرف‌الدین داشت، در سفر خود به لبنان باعث جلب‌ توجه رهبر شیعیان لبنان شد. علامه از وی خواست که سکانداری شیعیان لبنان را بپذیرد، اما سیدموسی به دنبال این نبود. او می‌خواست که در قم بماند و اوضاع فرهنگی مردم و جامعه روحانیت و حوزه در قم و ایران را اصلاح کند.
امام موسی صدرپس از فوت علامه شرف‌الدین– که به نقل از مرحوم آیت‌الله دوانی، اثر بسیاری بر حضرت امام خمینی(ره) در زمان سفر خود به قم داشت– شیعیان لبنان که از نعمت داشتن رهبری عالم محروم شده بودند، دست به دامان آیت‌الله صدر شدند. پس از آن بود که سیدموسی با اصرار آنان و سفارش علامه شرف‌الدین در مورد ایشان، عازم لبنان شد.

نهضت حرکت محرومین و ارتباط با امام و انقلاب اسلامی ایران
آیت‌الله سیدموسی صدر فوراً دست به اقدامات مهمی زد. وی شهر «صور» در ۹۰ کیلومتری جنوب بیروت؛ پایتخت لبنان را که مقر آیت‌اله شرف‌الدین بود به عنوان مرکز فعالیت خود برگزید و علاوه بر این، سازمانی با نام «حرکت محرومین» به راه انداخت و تمام طوایف لبنان را به حل معضل محرومیت در کشور به‌خصوص شیعیان متوجه کرد. محبوبیت آیت‌الله صدر در بین لبنانی‌ها به حدی رسید که عمده مردم او را «امام» می‌نامیدند؛ «امام موسی صدر».
چیز دیگری که در این محبوبیت بی‌اثر نبود، رفتار مردمی امام موسی صدر به‌خصوص در بین طوایف بود. مسیحیان لبنانی می‌گفتند که «او هم‌چون مسیح(ع) است که بازگشته تا لبنان را به کمال برساند». علاوه بر این‌ها، امام موسی صدر ارتباط محکمی با قم و علمای مخالف رژیم پهلوی داشت تا این‌که نهضت انقلاب اسلامی ایران از سال ۱۳۴۲ آغاز شد.
امام موسی صدر که طی سال‌های دهه ۴۰ شمسی سفرهایی به ایران داشت، در برخی از سخنرانی‌ها حملات تندی به رژیم شاه می‌کرد. همین باعث شده بود مزدوران پهلوی نظر خوبی در مورد امام صدر نداشته باشند. علاوه بر این، آن‌چه امام در مورد سیدموسی صدر می‌گفت خود مؤید این گفته‌ها است. در دهه۴۰ و در همان سال‌های آغاز حرکت انقلاب وقتی از امام خمینی(ره) پرسیدند: اگر نهضت شما به پیروزی برسد، چه کسی برای اداره امور مملکت مدنظرتان است؟ امام بی‌درنگ به تعبیری جواب دادند: همین آقاموسای [صدر] خودمان!
با ورود شهید دکتر مصطفی چمران به لبنان، ماجرای ارتباط حرکت امام خمینی(ره) با حرکت محرومین و امام موسی صدر پررنگ‌تر از قبل شد. شهید چمران که پس از ترک آمریکا و گذراندن دوره‌های آموزشی در مصر، طی دیداری با امام موسی صدر در آلمان عازم لبنان شده بود، مدیریت و نظارت بر بسیاری از فعالیت‌های حرکت محرومین خصوصاً نظارت و مدیریت «مدرسه صنعتی جبل عامل» در حومه شهر صور را برعهده گرفت. آشنایی سیدحسن نصرالله و شهید عماد مغنیه با دکتر چمران در همین ایام به وقوع پیوست.
علاوه بر آن‌چه گفته شد، امام موسی صدر در یک زمینه تبحر بالایی داشت؛ «ارتباط با ادیان و ملل جهان عرب». او با سفر به کشورهای عربی از این توان برای بالا بردن نفوذ انقلاب اسلامی در میان سایر ملل استفاده می‌برد. قطعاً اگر امام موسی صدر امروز در عرصه جامعه اسلامی حضور داشت، قدرت انقلاب اسلامی میان ملل عرب وضع بسیار بهتری داشت.
ارتباط نهضت امام خمینی(ره) با شیعیان لبنان به این‌جا محدود نشد. در برنامه‌هایی که پیرامون انقلاب اسلامی ایران در شهرهای مختلف لبنان به‌ویژه بیروت، صور و ... برگزار شد، امام موسی صدر و نیروهایش در حرکه المحرومین و جنبش امل، حمایت‌های محکم خود را از انقلاب و امام اعلام کردند.۱
تصمیم امام موسی صدر برای تدفین دکتر شریعتی در پشت حرم مطهر حضرت زینب(س) و اقامه نماز بر پیکر وی، قسمت دیگری از حمایت همه جانبه امام صدر از انقلاب ایران بود. به دلیل انجام همین اقدام، دولت محمدرضا پهلوی تابعیت ایرانی او و خانواده‌اش را لغو کرد.
غیر از آن‌چه ذکر شد، امام خمینی(ره) نیز طی حضورش در نجف اشرف، ارتباط مداومی با شیعیان لبنان داشت. نقش اصلی در برقراری این ارتباط برعهده شهید سیدعباس موسوی بود. ایشان که شاگرد امام موسی صدر در کانون مطالعات اسلامی شهر صور و شهید سید محمدباقر صدر در نجف اشرف بود، به صورت مخفیانه نامه‌هایی را میان این سه بزرگوار رد و بدل می‌کرد. خواهر شهید سیدعباس موسوی نقل کرده است که شهید سیدعباس در دوران تحصیل در نجف اشرف، گاهی فقط برای یک روز به لبنان می‌آمد و سریعاً هم عازم نجف می‌شد. از این‌که چه پیغام‌هایی بین این بزرگان رد و بدل می‌شد، ‌اطلاعی در دست نیست.
مسئله دیگر در مورد ارتباط امام خمینی(ره) و شیعیان لبنان، حضور مرحوم سید احمدآقا پسر امام در لبنان در کنار نیروهای شهید چمران در حرکت «امل» بود. جوانان «امل» که به تعبیر شهید چمران، نیروهایی «شجاع»، «مؤمن» و در عین‌حال «مظلوم» بودند، بارها به دلیل انجام تظاهرات مردمی در حمایت از انقلاب ایران یا نصب تصاویر امام در مناطق مختلف لبنان از جمله مدارس، با احزاب تندروی کمونیست و بعثی مورد حمایت شوروی، عراق و لیبی درگیر شده بودند که در نتیجه آن بسیاری از آنان به طرز ناجوانمردانه‌ای به شهادت ‌رسیدند. با این حال، عده‌ای از افراد ایرانی حاضر در صحنه لبنان نیز از این وضعیت سوءاستفاده می‌کردند. علی‌رغم ادعای این افراد در انقلابی بودن و دفاع از آرمان فلسطین، اختلاف‌های بسیاری با امام موسی صدر داشتند. با وجود تلاش‌های همه جانبه امام صدر و شهید چمران پیرامون از بهبود ارتباط با آنان، این تلاش‌ها اثر نکرد و هم‌چنان دشمنی آن‌ها با امام ادامه داشت. ارتباطات مخفیانه و آشکار این افراد با نیروهای مرتبط با رژیم لیبی و شخص قذافی و دیدار با وی – که خواهان تجزیه لبنان بود – سند خوبی بر این مدعاست.
امام موسی صدر که در میان صحبت‌ها و مواضع علنی‌اش حمایت خود را از انقلاب ایران اعلام می‌کرد، در عرصه قلم نیز گام‌هایی برداشت. ایشان که علاوه بر زبان عربی و فارسی بر انگلیسی و فرانسوی نیز تسلط کامل داشت، چند روز قبل از سفر به لیبی در مقاله‌ای به زبان فرانسوی در روزنامه لوموند فرانسه با عنوان «ندای پیامبران» ، حرکت امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران را ادامه نهضت پیامبران الهی خواند. علاوه بر این تنها گفت‌وگوی رسمی امام خمینی با خبرنگاران خارجی (نماینده روزنامه لوموند فرانسه) در نجف در بهار ۱۳۵۷، با هماهنگی امام موسی صدر صورت پذیرفت.

ربوده شدن امام موسی صدر و پیامدهای آن
امام موسی صدر پس از سفری که در ابتدای شهریور ۱۳۵۷، چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به لیبی داشت، توسط مزدوران قذافی دزدیده شد. این مسئله خشم بسیاری از افراد خصوصاً شخص امام خمینی(ره) و شیعیان لبنان را برانگیخت.
امام از همان ابتدا از تمام افرادی که ارتباطی با لیبی داشتند، خواست که سرنوشت امام صدر را پیگیری کنند. این وضعیت از همان دوران حضورشان در فرانسه قابل‌توجه بود. با این حال عده‌ای اندک حاضر به انجام چنین اقدامی شدند. امام حتی پس از پیروزی انقلاب و تا روز وفات‌شان، حاضر به دیدار با قذافی نشدند. حتی تلاش‌های برخی افراد مرتبط با لیبیایی‌ها و دیپلمات‌های ایرانی مقیم آن‌جا نتوانست موضع امام را در مورد پرونده امام موسی صدر و دو همراهش «شیخ محمد یعقوب» و «عباس بدرالدین» عوض کند.
در این میان شهید چمران تصمیم گرفت که مقابله به مثل انجام دهد. از نظر منطقی، قذافی تنها زمانی حاضر به پس دادن امام موسی صدر می‌شد که مهره‌ای مهم را از دست داده باشد. این مهره مهم «عبدالسلام جلود» دوست، همراه و مرد شماره یک رژیم قذافی بود. طبق نقشه شهید چمران، در سفری که جلود در روزهای نخست انقلاب به ایران داشت،‌ باید دستگیر می‌شد تا با امام صدر مبادله شود. همه چیز داشت طبق نقشه شهید چمران پیش می‌رفت تا این‌که شهید محمد منتظری از این برنامه مطلع شد. همین باعث شد که عملیات، اندکی پیش از اجرا با شکست مواجه شود.۲ واضح است که اگر عبدالسلام جلود قصد از بین ‌بردن امام صدر را داشت، در همان زمان این‌کار را می‌کرد چرا که بسیاری از زندانیان لیبایی از دیدن فردی با مشخصات امام موسی صدرامام موسی صدر در سال ۱۳۷۶ در زندان «ابوسلیم» طرابلس؛ پایتخت لیبی خبر داده‌اند.
این چنین بود که وضع جامعه شیعیان لبنان به هم ریخت، دیگر کسی به جز شهید چمران نبود که مؤسسات خیریه را اداره کند و مرکز مطالعات اسلامی شهر صور هم تعطیل شد. این وضع ادامه یافت تا این‌که...

پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اثر آن بر لبنان
انقلاب اسلامی ایران سرانجام در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. از همان ابتدا مسئله مستضعفان، خصوصاً مردم درگیر با قضیه فلسطین، اهمیت بسیاری برای امام و انقلابیان داشت.
در اولین روزهای پیروزی انقلاب، شهید محمد منتظری به همراه عده‌ای از افرادش به لبنان رفتند تا شرایط را برای درگیرشدن و جنگ با اسرائیل بررسی کنند. موضع برخی لبنانی‌ها در این مورد، مطابق میل این گروه نبود. این عده از لبنانی‌ها عقیده داشتند که نیاز دارند کس دیگری به جای آنان با اسرائیل بجنگد. به همین دلیل طرح محمد منتظری با موفقیت روبه‌رو نشد. در جنبش امل نیز اختلافات، شدت گرفت.
در رأس جریان رهبری امل در آن زمان «نبیه بری» و «سیدحسین حسینی» قرار داشتند که تفکرات‌شان کمی به غربی‌ها نزدیک بود. این باعث شده بود که امل در عمل از آرمان‌های امام موسی صدر دور شود. به همین دلیل بسیاری از اعضا و رهبران سابق حرکت امل که طرفداران تفکر امام صدر و امام خمینی(ره) بودند مانند «سید حسین موسوی» (ابوهشام) از اعضای رهبری امل، «سید ابراهیم امین» نماینده وقت امل در تهران به همراه عده‌ای دیگر، از جنبش امل خارج شده و حرکت «امل اسلامی» را پایه‌گذاری کردند. با این حال عده‌ای از نیروهای قدرتمند امل مانند «سیدحسن نصرالله» که روحانی جوان ۲۰ ساله‌ای از اهالی جنوب بود در امل ماندند. این اختلاف‌های سیاسی هم‌چنان بین شیعیان لبنان ادامه داشت.

حمله همه جانبه ارتش اسرائیل به لبنان (خرداد ۱۳۶۱)
ارتش اسرائیل در خرداد ۱۳۶۱ به بهانه سرکوب گروه‌های فلسطینی وارد خاک لبنان شد و تا «بیروت» پیش‌روی کرد. در منطقه خلده در حومه جنوبی بیروت (ضاحیه) نیروهای جوان شیعه، راه را بر متجاوزین صهیونیست بستند. این افراد اعلام کردند که «ما سربازان امام خمینی هستیم». این جوانان شیعه و تازه‌ وارد به صحنة مبارزه که رهبری آنان را طلبه‌ای ۲۶ ساله به نام «شهید سیدعباس موسوی» و جوانانی نظیر «شهید سمیر مطوط» برعهده داشتند، راه را بر دشمن بستند به‌گونه‌ای که پس از ۴۰ روز مقاومت، ارتش اسرائیل از تصرف ضاحیه چشم‌پوشی کرده و تنها به محاصره آن اکتفا کرد.
در پی این اقدام، جوّ منطقه به شدت به هم ریخت. ایران که توانسته بود ارتش عراق را از مناطق خوزستان خصوصاً خرمشهر بیرون کند، ناگهان طبق حیله دشمن از فکر تداوم نبرد و ورود به خاک عراق غافل شد و به دنبال اعزام نیرو به لبنان برای جنگ با اسرائیل افتاد. قرار شد که فرماندهی این نیروها را «حاج‌احمد متوسلیان» بر عهده بگیرد. این‌ ماجرا چند روز بعد متوقف شد. امام با اعزام نیرو برای جنگ مخالفت و نقشه دشمن را برملا کردند. نظر ایشان این بود که نباید کسی به جای جوانان لبنانی با ارتش اسرائیل بجنگد:‌ این خود جوانان لبنانی هستند که باید در برابر اسرائیل مهاجم بایستند و وظیفه ما در این مورد کمک و آموزش عقیدتی و نظامی است نه حضور مستقیم.
پس از اعلام موضع از سوی امام،‌ نیروهای پاسدار اعزامی با مأموریتی جدید از پادگان «زَبَدانی» در نزدیک مرز سوریه عازم شهر شیعه‌نشین «بعلبک» در شمال‌شرقی لبنان شدند تا نیروهای شیعه‌ لبنانی را در اطراف آن‌ آموزش دهند.
البته نباید تلخی ربوده‌شدن حاج‌احمد متوسلیان و سه نفر همراهش را در این میان نادیده گرفت. با این‌حال آموزش نظامی جوانان لبنان در پادگان «جنتا» در حومه شهر بعلبک با شدت هرچه تمام‌تر ادامه یافت. بسیاری از مقامات فعلی حز‌ب‌الله در آن دوره مقدماتی شرکت کرده‌اند. علی‌رغم آن‌چه گفته شد، «فعالیت‌های تبلیغاتی و فرهنگی» تأثیر بیشتری بر جوانان و مردم شیعه لبنانی گذاشت.

فعالیت‌های فرهنگی نیروهای پاسدار ایرانی در لبنان
مهم‌تر از وظیفه نظامی، وظیفه فرهنگی‌ای بود که برعهده پاسداران و بسیجیان اعزامی به لبنان قرار داشت. آن‌ها وظیفه داشتند چهره‌ای درست از یک «پاسدار انقلاب اسلامی و امام خمینی» ارائه ‌کنند. آن‌ها تا حد زیادی هم در این‌باره موفق شدند. 
در ایام تعطیل در لبنان، نیروهای سپاه نیز آموزش‌های نظامی جوانان لبنانی را متوقف می‌کردند. در این بین فراغتی نیز برای پاسداران و بسیجیان ایرانی حاصل می‌شد. برای کسی که لذت خود را در «خواندن نماز شب» و «کمک به برادران ایمانی» می‌داند، چیزی بهتر از برداشتن باری از دوش هم‌کیشان نبود. به همین دلیل اگرچه آموزش نظامی متوقف می‌شد، اما نیروهای پاسدار ایرانی به جای تعطیل کردن کار، به مزارع باغ‌های درة‌ بقاع می‌رفتند و در کشت،‌ درو و برداشت محصول به مردم کمک می‌کردند. شیفتگی شیعیان لبنانی تا حدی نسبت به آن‌ها زیاد شد که به غذا و لباس‌شان تبرک می‌جستند.
شهید «حسین سوری» از نیروها و فرماندهان اطلاعات لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) که در اوایل دهه ۶۰ مدتی را به عنوان یکی از همین پاسداران نهضت امام خمینی(ره) در شهر «شمسطار» واقع در میان شهرهای «بعلبک» و «زحله» (مرکز استان بقاع لبنان) سپری کرده بود، در کتاب خاطراتش به نام «دفتری به آسمان» از علاقه زیاد بچه‌های محروم لبنانی به عکس‌های امام و یا مراجعه زنان برای گرفتن پارچه چادر مشکی می‌گوید.۳
در همین حین اتفاق بسیار مهمی روی داد.

عملیات شهید احمد قصیر در شهر بندری صور و نظر امام خمینی(ره) پیرامون عملیات استشهادی
طی عملیاتی که با طرح و فرماندهی حاج‌عماد مغنیه و اجرای شهید احمد قصیر در ۲۰ آبان ۱۳۶۱ در مقر نیروهای ارتش اسرائیل در بندر صور روی داد، بیش از ۱۴۰ افسر و سرباز اسرائیلی کشته و ده‌ها نفر نیز زخمی و ناپدید شدند.۴
در این بین عده‌ای عقیده داشتند که چنین اقدامی خودکشی است و شهادت به حساب نمی‌آید. به همین خاطر «حجت‌الاسلام سیدعیسی طباطبایی» که نماینده وقت امام خمینی(ره) در لبنان بود، به محضر امام رسید و نظر ایشان را در این مورد جویا شد. خود او ماجرا را چنین نقل می‌کند:
امام فرمود: چه کسی چنین نسبتی به من داده است؟! من [چنین سخنی] نگفته‌ام، نگفته‌ام. من (سیدعیسی طباطبایی) گفتم: منظورم این نیست که شما فرموده‌اید، بلکه فتوایی صادر شده است که این اقدام را حرام می‌داند. من مستقیماً [از لبنان] خدمت شما رسیده‌ام تا نظرتان را بپرسم و فتوای شما را دریافت کنم. امام سه بار فرمود: اکیداً جائز است، اکیداً جائز است، اکیداً جائز است. سپس فرمود: این اقدام، انتحاری نیست بلکه استشهادی (شهادت‌طلبانه) است. من (سیدعیسی طباطبایی) از خوشحالی سه بار با فریاد «الله اکبر» گفتم. سپس دست امام را بوسیدم و به ایشان گفتم: اجازه بدهید این فتوا را بنویسم تا مستند باشد و آن را به لبنان ببرم. شما به زودی از فرزندان‌تان اخباری خواهید شنید که باعث خوشحالی و خشنودی‌تان خواهد شد. ان‌شاءالله.
چنین هم شد. جوانان شیعه لبنانی پس از ۳ سال، ارتش اسرائیل را از عمده نواحی اشغالی عقب زده و وادار به استقرار در قسمت محدودی از نواحی مرزی جنوب لبنان و مناطق بقاع‌ غربی کردند که اسرائیل آن را «کمربند امنیتی» نامیده بود. البته باید گفت که چنین پیروزی عظیمی ثمره خون روحانیون بزرگی هم‌چون شیخ‌راغب‌ حرب و سید عبدالطیف امین و شهیدان آزاده‌ای هم‌چون احمد قصیر، سید علی صفی‌الدین و بلال فحص بود. امام همواره شهیدان مقاومت را مورد دعای خود قرار می‌داد.

از مقاومت اسلامی در نوار اشغالی تا رحلت امام(ره)
امام در زمان حیاتش چند جمله معروف در مورد رزمندگان حزب‌الله لبنان، که پس از عقب‌نشینی اسرائیل به کمربند امنیتی، دیگر در بین مسلمان شناخته شده بودند، ایراد فرمود که به سه مورد آن می‌توان اشاره کرد:
۱. نبرد نیروهای مسلمان حزب‌الله لبنان حجت را بر علمای مسلمان تمام کرده است.
۲. جوانان لبنانی مایه افتخار این امت هستند.
۳. این‌ها [نیروهای شهادت‌طلب مقاومت اسلامی لبنان] اهل عرفان حقیقی هستند.
این ارتباط یک‌طرفه نبود، علاقه بسیار فرماندهان عملیات‌ها در نوار اشغالی نسبت به حضرت امام مثال‌زدنی بود. شهید «حاج سمیر مطوط» (ملقب به جواد) که پس از شهید سیدعباس موسوی به نوعی ارشد فرماندهان مقاومت اسلامی لبنان به شمار می‌رفت و در عملیات حمله به پایگاه «علی‌الطاهر» شهید شد۵، در سخنرانی مهمی پیرامون مقاومت اسلامی و امام می‌گوید: باید تمام سلاح‌ها متحد هم‌چون ید واحده‌ وارد عمل شوند... به ندای امام خمینی لبیک بگویید که ای مسلمانان‌! متحد شوید، متحد شوید.
عملیات نیروهای مقاومت اسلامی در نوار اشغالی مرزی با شدت هرچه تمام‌تر ادامه داشت. ثمره این مقاومت، درهم کوبیدن و استیصال دشمن و مزدوران‌شان بود. امام قبلاً هم خطاب به جوانان لبنانی آن روزگار، چنان که سیدحسن نصرالله هم در مصاحبه‌هایش با تلویزیون ایران بیان کرده ، فرموده بود: من می‌بینم که پیروزی بر روی پیشانی‌های‌ شما نوشته شده است. این وضع ادامه داشت تا این‌که ناگهان اتفاقی ناگوار پیش آمد. بهتر است بقیة ماجرا را از زبان سیدحسن نصرالله مسئول وقت شورای اجرایی و دبیرکل فعلی حزب‌الله لبنان بشنویم:
محل اجتماعات ما در حومه [جنوبی] بیروت (ضاحیه)،‌ دقیقاً خانه‌ای در مقابل مسجد امام رضا(ع)۶ بود. رسانه‌ها خبر از بیماری امام  می‌دادند. مدتی قبل، عمل جراحی انجام شده بود. من در لبنان مثل بقیه افراد مؤمن و متدین، مطمئن بودم که امام پیش از ظهور امام عصر(عج) فوت نخواهد کرد. ایمان و اعتقاد راسخ داشتیم که امام تا ظهور حضرت صاحب‌الزمان(عج) زنده می‌ماند. به همین دلیل، وقتی گفتند که روی امام عمل جراحی انجام داده‌اند،‌ اصلاً نگران نشدیم، اما وقتی که رادیو عربی تهران  اعلام کرد از عموم مؤمنین می‌خواهد که برای امام دعا کنند، نگرانی به جان‌مان افتاد و در مسجد امام رضا(ع) جمع شدیم. در ضاحیه،‌ مردم مؤمن را با بلندگوها فراخواندیم تا در مساجد جمع شوند. مردم آمده بودند و تا نیمه‌های شب در حال گریه،‌ توسل و دعا بودیم. به مردم گفتیم به خانه‌های‌تان بروید. نماز صبح را خواندیم و خوابیدیم. چند ساعتی که گذشت،‌ رادیو تهران، وفات امام را اعلام کرد. سیدسامی خدره(از مسئولان حزب‌الله) پیش من آمد و در حالی‌که عازم خانه‌اش بود،‌ بیدارم کرد و گفت: می‌خواهم خبر بدی به تو بدهم. من گفتم: نگو، خودم فهمیدم. این برای ما یک ضایعة‌ عظیم بود. در لبنان عموم شیعیان و مسلمانان خیلی ناراحت بودند. حتی زنان بدحجاب و افراد غیرمتدین هم در خیابان‌ها گریه می‌کردند. زندگی و حیات تعطیل شده بود. دسته‌های بزرگی در لبنان در همبستگی با تشییع امام در تهران به راه افتاد. خیلی نگران بودیم و نمی‌دانستیم در آینده چه می‌شود. خبر انتخاب «سیدقائد» را که شنیدیم،‌ همه سبکبار و آرام شدیم. طمأنینه و آرامشی در دل افراد مؤمن ظاهر شد، درد و غم‌شان سبک شد و آسوده خاطر شدند. ما احساس خطر نمی‌کردیم که با فوت امام ممکن است حمله‌ای به حزب‌الله صورت بگیرد،‌ بلکه برای خود ایران و در پی آن تمام مسلمانان و جنبش‌های اسلامی در جهان، احساس خطر می‌کردیم.

حرکت قطار پیروزی‌ها
جوانان لبنانی با پیروی از آیت‌الله خامنه‌ای و به قول خودشان «السید القائد» مسیر پیروزی‌ها را چنان که خمینی کبیر پیشگویی کرده بود، پیش گرفتند. شکست ارتش اسرائیل در دو حمله جولای۱۹۹۳ (تسویه حساب) و آوریل۱۹۹۶ (خوشه‌های خشم)، آزادسازی بسیاری از اسرا و پس‌گرفتن پیکرهای شهدا در چند مرحله، پیروزی در عملیات کوبنده انصاریه در سپتامبر۱۹۹۷ (شهریور۱۳۷۶)، به دست آوردن پیروزی برزگ در آزادسازی خاک لبنان در خرداد۱۳۷۹ (۲۵می۲۰۰۰)، آزادسازی مجدد بسیاری از اسرا و پس‌گرفتن اجساد شهدا در زمستان ۲۰۰۴ (۱۳۸۲) و سرانجام به دست آوردن پیروزی تاریخی مسلمانان علیه رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ (تیر و مرداد۱۳۸۵) و سپس آزادی «سمیر قنطار» و چند همرزمش و پس‌گرفتن بسیاری از پیکرهای شهدا، سندی است درخشان از الگوگیری راستین جوانان شیعه لبنانی از خمینی‌ کبیر و امام خامنه‌ای.
و ان‌شاالله پیروزی‌ها هم‌چنان ادامه خواهد یافت...

نویسنده: محمدجواد مهدی‌زاده

پی‌نوشت‌ها:
۱. برای آگاهی بیشتر در مورد این برنامه‌ها و نقش امام موسی صدر و شهید چمران به منبع زیر مراجعه شود: خدا بود و دیگر هیچ نبود؛ خاطرات لبنان، شهید دکتر مصطفی چمران، بنیاد شهید چمران، تهران.
۲. در این مورد به منبع زیر رجوع کنید: مصاحبه مجله شاهد یاران با سیدعیسی طباطبایی، یادنامه شهیدشیخ راغب‌ حرب، شماره۴۵، مرداد ۱۳۸۸، بنیاد شهید و امور ایثاگران.
۳. شهید حسین سوری در عملیات کربلای۸ در شلمچه غربی در فروردین ۱۳۶۶ به شهادت رسید.
۴. هویت شهید احمد قصیر ۳ سال بعد اعلام شد. در مورد زندگی‌نامه شهید احمد قصیر به مقاله «پرچمداران کرامت» محمد جواد مهدی‌زاده،‌ ماهنامه فکه، آبان ۹۱ رجوع کنید.
۵. پیکر حاج سمیر ۱۰ سال در دست ارشت اسرائیل باقی ماند و سرانجام در سال ۱۳۷۵ به لبنان برگشت و در گلزار شهدای شهرش بیروت، معروف به «روضه الشهیدین» به خاک سپرده شد. خرداد سال گذشته مطلبی در مورد ایشان در مجله کار کردیم.
۶. مسجدی در محله «بئرالعبد» که انفجار تروریستی علیه علامه فضل‌الله در سال ۱۳۶۲ در نزدیکی آن‌ روی داد.
 
منابع:
۱. حزب‌الله لبنان: از مقاومت تا پیروزی، مسعود الهی، مؤسسه مطالعاتی اندیشه‌سازان نور، ۱۳۷۹.
۲. حماسه مقاومت اسلامی در جنوب لبنان، یزدان میرباقری،‌ مؤسسه مطالعاتی اندیشه‌سازان نور، ۱۳۸۲.
۳. مبانی فقهی عملیات استشهادی از دیدگاه شیعه و اهل سنت، امیر ملا محمدعلی، انتشارات زمزم هدایت، ۱۳۸۵.
۴. سید عزیز، زندگی‌نامه خودگفتة حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسن نصرالله، حمید داودآبادی، نشر یازهرا(س)، ۱۳۹۱.
۵. لبنان، شهید دکتر مصطفی چمران، بنیاد شهید چمران،‌ تهران.
۶.دفتری به آسمان، خاطرات شهید حسین سوری، نشر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، .۱۳۶۹
۷. مستند الوثائقی «روح‌الله»،‌ محمد دبوق، المجموعه اللبنانیه‌ - للاعلام: قناه المنار، بیروت، ۲۰۰۵.
۸. مستند «ضوء القوافل» (نور کاروان‌ها): زندگی‌نامه شهادت‌طلبان حزب‌الله لبنان، مهدی قانصو، قناه المنار الغضائیة، ۲۰۱۲
 
 
 

مقاله ها مرتبط