۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

بی‌تاب شهادت

بی‌تاب شهادت

بی‌تاب شهادت

جزئیات

به مناسبت ۱۴ شهریور، سالروز شهادت آیت‌الله علی قدوسی

14 شهریور 1400

محدثه مرتضی
 
اشاره: آیت‌الله شهید «علی قدوسی» در ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ شمسی در شهرستان نهاوند استان همدان و در یک خانواده روحانی به دنیا آمد. او آخرین فرزند این خانوادة پرجمعیت ۱۹ نفره بود. تحصیلات ابتدایی را در همان نهاوند گذراند. در حال تحصیل در دبیرستان، قصد داشت برای ادامه تحصیل به دانشگاه برود ولی پدرش مخالف بود، تا این که یک خواب عجیب، مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. روزی یکی از روحانیان مبارز دوران رضاشاه پهلوی که طعم دستگیری و زندان را چشیده بود و برای تبلیغ در نهاوند به‌سر می‌برد، روی منبر گفت: دیشب در خواب دیدم پیغمبر(ص) به دست مبارک خود عمامه بر سر پسر کوچک «آقا ملااحمد قدوسی» گذاشت. اگر ایشان چنین پسری دارد و در مسجد است، ایشان را به من نشان بدهید. علی را که به او نشان دادند، او را بغل کرد و گفت: پسرم! بکوش که مقامی عالی در انتظار توست... .
 
طلبه ساده‌ای که داماد علامه طباطبایی شد
دیدار با آن روحانی مبارز باعث شد که «علی قدوسی» فکر تحصیلات دانشگاهی را از سر بیرون کند و از پدرش بخواهد که او را برای ادامه تحصیل به قم بفرستد. به این شکل، علی در حالی‌که در آستانه ۱۶ سالگی بود، راهی قم شد. در سال‌های ابتدایی تحصیل در قم، شرایط بسیار سختی را تحمل کرد و در فقر و نداری با همه وجود به مطالعه و درس خواندن پرداخت. او در خاطراتش می‌گوید که گاهی تا پاسی از شب مطالعه می‌کرد و آن‌قدر خسته می‌شد که توان غذا آماده کردن نداشت و شب با شکم گرسنه به خواب می‌رفت.    
ایشان بعد از چند سال، درس خارج فقه را در محضر آیت‌الله بروجردی و سپس امام‌خمینی(ره) آغاز کرد؛ اما نقطه عطف تحصیلات حوزوی ایشان به جلسات درس علامه طباطبایی و حضور در کلاس‌های تفسیر قرآن و درس اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه برمی‌گردد. شهید قدوسی آن‌چنان شیفتة این درس‌ها بود که در تمام جلسات شرکت می‌کرد؛ به ویژه درس اخلاق علامه را با علاقه زیادی پیگیری می‌کرد. در مقابل، علامه هم به آقای قدوسی علاقه زیادی داشت و تلاش، نظم و اخلاقش را می‌پسندید. به این شکل شهید قدوسی در سن ۲۸ سالگی به خواستگاری دختر علامه رفت و در سال ۱۳۳۴شمسی افتخار دامادی علامه را پیدا کرد.
به هرحال شهید قدوسی بعد از سال‌ها درس خواندن در حوزه علمیه قم، در سال ۱۳۴۱ به درجه اجتهاد رسید و تدریس را در همان حوزه آغاز کرد.
 
شهید سیدعلی قدوسیمدیر منضبط «مدرسه حقانی» و «مکتب توحید»
به دلیل جوّی که در حوزه وجود داشت، حاکمیت و بی‌نظمی در مدارس علمی شهر قم، تعدادی از شاگردان و یاران امام مانند آیت‌الله مشکینی، شهید بهشتی، آیت‌الله جنتی و مرحوم حقانی به عنوان بانی، تصمیم گرفتند که مدرسه‌ای تأسیس کنند که در آن، علاوه بر تدریس درس‌های متداول حوزه، علوم جدید مانند ریاضیات، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اقتصاد و زبان‌های خارجی هم تدریس شود. به علاوه، برای تعیین سطح طلاب در پایان هر سال، امتحان کتبی به عمل بیاید. به این ترتیب و با همت یاران امام، مدرسه «حقانی» در سال ۱۳۴۳ شکل گرفت و یکی، دو سال بعد از تأسیس، شهید قدوسی مدیریت آن را برعهده گرفت.
در تمام ۱۵ سالی که شهید قدوسی این مدرسه را اداره می‌کرد خیلی روزها تا ۱۸ ساعت در روز را صرف رسیدگی به کارهای مدرسه و طلبه‌ها می‌کرد. شهید قدوسی به شدت آدم منضبط و محکمی بود. کلاس‌های مدرسه همیشه سروقت شروع می‌شد و طلاب هم باید سروقت و منظم در جلسات درس شرکت می‌کردند. در امور مالی هم ایشان سخت‌گیرانه مدیریت می‌کرد تا پولی به هدر نرود و چرخ کارهای مدرسه و طلاب بچرخد؛ البته شهید قدوسی در کنار مدیریت مدرسه حقانی در تأسیس چند مدرسه دیگر هم مشارکت داشت. از جمله آن‌ها می‌توان به همکاری با جمعی از مدرسان حوزه علمیه قم برای تأسیس حوزه علمیه‌ای برای بانوان به نام «مکتب توحید» اشاره کرد.
 
ساواک و شهید قدوسی
در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شهید قدوسی دستگیر و به زندان افتاد ولی بعد از آزادی و به‌ویژه پس از پذیرفتن مسئولیت مدرسه حقانی، ایشان تمام سعی خود را کرد که گزک به دست ساواک ندهد تا این مدرسه برای رسیدن به اهداف بلند نهضت اسلامی امام(ره) فعال باشد و تعطیل نشود. گرچه ساواک به شدت مراقب او بود، اما به دلیل زیرکی زیاد شهید قدوسی نمی‌توانست بهانه‌ای برای بازداشت و دستگیری او پیدا کند. جالب است که این مطلب حتی در گزارش مأموران ساواک هم انعکاس پیدا می‌کرد. مثلا مأمور ساواک با اسم مستعار «۳۱۲» در تاریخ ۱۳۵۶/۱/۲۹ درباره شهید قدوسی می‌نویسد:
«علی قدوسی فرزند احمد، شخص بسیار زیرک و محافظه‌کاریست. با وجودی‌که از طرفداران خمینی به شمار می‌رود مع‌ذلک هیچ نوع فعالیت آشکاری به طور انفرادی در جهت تبلیغ به نفع خمینی ندارد. ضمناً او مؤسس مکتب توحید است و تعدادی دختر حدود ۸۰ نفر از شهرستان‌های مختلف ایران در آن ثبت‌نام کرده‌اند. مدرسه شبانه‌روزی است و کلیه مخارج آن به عهده مدرسه حقانی است».
البته در خاطرات طلبه‌های مبارز مدرسه حقانی، داستان‌های زیادی درباره مبارزه پنهان شهید قدوسی با حکومت پهلوی وجود دارد. مثلاً علی جنتی - فرزند آیت‌الله جنتی- تعریف می‌کند که روزی در مدرسه حقانی بوده که شهید قدوسی خود را به او می‌رساند و آهسته به او می‌گوید: «ساواک می‌خواهد تو را دستگیر کند ولی من به آن‌ها گفته‌ام که نمی‌شود سرکلاس بروید. وقتی کلاس طلاب تمام شد می‌توانید فرد مورد نظرتان را دستگیر کنید» و به این صورت علی جنتی از در دیگر مدرسه فرار می‌کند و بعد از پایان کلاس، ساواکی‌ها هرچه می‌گردند نمی‌توانند او را در مدرسه پیدا کنند.
 
حکم امام برای دادستان انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و استقرار دولت موقت، وضعیت بسیار آشفته‌ای بر فضای مطبوعاتی کشور حاکم شد. به ویژه این‌که بسیاری از ضدانقلابیان، از سلطنت‌طلب و ملی‌گرا گرفته تا گروه‌های مختلف مارکسیستی، نشریات فراوانی را بدون مجوز منتشر می‌کردند و به خاطر چاپ مطالب حزبی و تنش‌زا، عملاً وضعیت پرهرج و مرجی را در کشور ایجاد کرده بودند. مطبوعات ضدانقلاب در آن روزها با درج مقالات دروغ و سراسر توهین به امام و یارانش مانند شهید بهشتی سعی داشتند نظر مردم را نسبت به انقلاب اسلامی منفی کنند و وزارت ارشاد هم نمی‌توانست جلوی دروغ‌پراکنی‌های این نوع مطبوعات را بگیرد. با عدم موفقیت وزارت ارشاد برای مدیریت وضعیت آشفته مطبوعات؛ امام خمینی در روز ۲۰ مرداد ۵۸، آقای هادوی را از دادستانی انقلاب اسلامی برکنار کرد و به جای ایشان حجت‌الاسلام علی قدوسی را برای رسیدگی به وضعیت مطبوعات به این سمت منصوب کرد. با قاطعیتی که شهید قدوسی در اجرای دستورات و پیشبرد برنامه‌های شورای انقلاب داشت، دادستانی انقلاب اسلامی در روز ۲۱ مرداد ۵۸ و به ریاست ایشان، ۱۰ نشریه از جمله امیدایران، سخن، تهران مصور و در روز ۲۵ مرداد ۵۸ هم تعداد ۴۱ نشریه از جمله پیغام امروز، فردوسی و... را تعطیل کرد.
با این اقدام انقلابی شهید قدوسی، گروه‌های ضدانقلاب کینه ایشان را به دل گرفتند و ترور شخصیت آقای قدوسی را در دستورکار خود قرار دادند.
 
شهادت پدر چند ماه بعد از شهادت پسر
بعد از اقدام انقلابی شهید قدوسی در برخورد با مطبوعات ضدانقلاب، ایشان تمام همّ و غم خود را در دادستانی انقلاب اسلامی بر موضوع مبارزه با گروه‌های ضدانقلاب از جمله فدائیان خلق و سازمان مجاهدین خلق- منافقین- قرار داد؛ کاری که قاعدتاً به مذاق ضدانقلاب خوش نمی‌آمد. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، «محمدحسن» فرزند ایشان راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد و به گروه شهید سیدحسین علم‌الهدی پیوست.
محمدحسن چند ماه بعد و در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۹، در حماسه دفاع از هویزه به همراه یاران شهید علم‌الهدی به شهادت رسید. آقای علی جنتی که خبر شهادت محمدحسن را تلفنی به شهید قدوسی می‌دهد، فقط از ایشان یک جمله می‌شنود: «خدا رحمتش کند». بیشتر دوستان و آشنایان از آرامش عجیب شهید قدوسی بعد از شهادت فرزندش متعجب بودند؛ اما بعد از حادثه هفتم تیر ۱۳۶۰ و شهادت شهید بهشتی و یارانش در حزب جمهوری اسلامی، بی‌تابی آیت‌الله قدوسی هم برای شهادت نمایان شد؛ به طوری‌که به چند نفر از دوستان از جمله حجت‌الاسلام ری‌شهری گفته بود که «دوست دارم من هم شهید شوم».
... و خدا او را در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ یعنی تنها یک هفته بعد از شهادت محمدعلی رجائی و محمدجواد باهنر، توسط اعضای گروهک مسعود رجوی، به آروزیش رساند.
 
منابع
۱. آقایی، عباس، یار قدوسیان- نگاهی به زندگی شهید آیت‌الله قدوسی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۳.
۲. روزنامه کیهان، شماره ۱۰۷۸۱.
۳. فخرزاده، سعید، خاطرات علی جنتی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، زمستان ۱۳۸۱.
۴. قدوسی، علی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی،۱۳۸۲.
۵. معین‌فرد، محمدرضا، سیر تحول قوانین مطبوعات در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸.
 

مقاله ها مرتبط