تقویم را که ورق میزنی و به روز ۱۲ اردیبهشت که میرسی به این جمله بر میخوری: «شهادت استاد مرتضی مطهری به دست گروهک فرقان (۱۳۵۸ه.ش).» اینکه شهید بزرگوار و برجسته این روز چه کسی است و در طول سالهای زندگی پربارش چه کرده و چه خدماتی برای اسلام و ایران داشته را ما کم و بیش شنیدهایم و خواندهایم و میدانیم اما اینکه گروهک فرقان چه جور گروهکی بوده و اعضایش چه کسانی بودند و چرا استاد مطهری را شهید کردند را خیلیها نمیدانند. برای همین سعی کردیم در این شماره و به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری به طور مختصر داستان تولد، تفکرات و رویارویی این گروهک با شهید مطهری و تفکراتش را برایتان بنویسیم. گروه فرقان چگونه شکل گرفت؟ همه داستان گروه فرقان وصل است به یک فرد خاص به نام اکبر گودرزی که از قضا رهبر این گروه نیز بود و همه کارهاش. خب پس برای فهمیدن اینکه این گروه چگونه شکل گرفت اول باید بفهمیم که این جناب اکبر گودرزی که بوده و چه شده که این گروه را پایه گذاری کرده؟
اکبر گودرزی طلبه جوانی بود متولد سال ۱۳۳۵ اهل روستای دوزان از توابع الیگودرز استان لرستان. پدرش چوپانی ساده دل و فقیر بود که با تلاش و زحمت زیاد خانواده پر جمعیتشان را اداره میکرد. اکبر گودرزی کودکیاش را در روستا به کار و درس خواندن گذرانده بود. بعد از گرفتن سیکل و با راهنمایی روحانی محلی به خوانسار رفت برای آموزش دروس مقدماتی حوزه، در آنجا زیاد طاقت نیاورد و بعد از زمان کمی راهی قم شد. ابتدا به مدرسه نجفی و بعد به مدرسه خان رفت و خلاصه بعد از دو سال قم را هم برای درس خواندنش چندان مناسب ندید و برای ادامه تحصیلات حوزویاش راهی تهران شد. اما حالا بهتر است قبل از اینکه داستان زندگیش را در تهران دنبال کنیم کمی در قم بمانیم و ببینیم او در آن ۲ سال اقامتش در قم چه کارهایی انجام داده است؟
اصولاً اکبر گودرزی آدم ماندن در حوزه و درس و بحث به شیوه معمول آن در حوزه های علمیه نبود. در زمان اقامتش در مدرسه زیاد در جمع طلبهها نمینشست و با آنها وارد بحثهای طلبگی نمیشد در عوض بیشتر وقتش را با خواندن کتاب و جزوه میگذراند. کتابهای مورد علاقه او کتابهای دکتر شریعتی بود و جزوههای بچههای سازمان مجاهدین خلق. در واقع بعد ازآشنا شدن گودرزی با تفکرات سازمان مجاهدین مانند بسیاری از کسانی که بصیرت و علم کافی برای فهم وجود التقاط در بنیان فکری اعضا این سازمان را نداشتند به وجود آن تفکرات التقاطی پی نبرد و در عوض به شدت شیفته تفکرات انقلابی حنیفنژاد، محسن بدیعزادگان شد. (شاید جالب باشد بدانید امام خمینی
(ره) و شهید مطهری از اولین افرادی بودند که با مطالعه جزوههای «شناخت» و «راه انبیا راه بشر» و... به التقاط جدی تفکرات بچههای سازمان پی برده بودند)
خلاصه جناب گودرزی زمان زیادی از وقتش را در کتابخانههای آیتالله بروجردی و آیتالله مرعشی نجفی میگذراند. البته گرایش مطالعاتیاش در کتابخانه قرآن بود و تفاسیر مربوط به آیات، البته بدون استاد و با برداشتهای شخصی. اتفاقاً یکبار سر همین برداشتهای شخصی سر کلاس علامه طباطبایی، استاد او را از کلاس بیرون کرد و درست از همین جا بود که گودرزی کینه روحانیون بزرگ را به دل گرفت....
وقتی به تهران رفت ابتدا قصد کرد که به مدرسه آقای مجتهدی برود اما در همان مکالمه اولی که بینشان انجام شد آیتالله مجتهدی به او گفته بود که به درد طلبگی نمیخورد. بعدها آقای مجتهدی درباره گودرزی به آقای ناطق نوری گفته بود: «چون دیدم نورانیت ندارد ردش کردم.» اکبر گودرزی در تهران به مدرسه چهل ستون و بعد شیخ عبدالحسین رفت والبته در همان مدرسه شیخ عبدالحسین هم بود که وارد یک گروه قرآنی شد و چون در آنجا از بقیه طلبههای آن گروه قرآنی بزرگتر بود عملاً رهبری گروه را در دست گرفت و شروع کرد به درس دادن تفسیر قرآن آنهم با پایههای ضعیف علمی و فقهی که داشت.کمکم نوجوانان زیادی به کلاسهای قرآن او جذب شدند و این درحالی بود که خودش ۲۲ سال بیشتر سن نداشت. به مرور زمان او کلاسهای تفسیرش را به محلهها و مساجد مختلفی چون نازیآباد، جوادیه، قلهک و سلسبیل گسترش داد و اینچنین حدود ۵۰ نوجوان و جوان را دور خودش جمع کرد و درست در همین زمان (سال ۵۶) کاملاً از حوزه علمیه خارج شد و لباس روحانیت را هم از تن درآورد بعد از آن به طور رسمی در اسفند ۵۶ گروه فرقان را تاسیس کرد و از همان موقع هم شروع کرد به نشر دو مجله به نامهای «پیام قرآن» و «فرقان».
اولین رویارویی شهید مطهری با فرقانیها اکبر گودرزی به دلیل مطالعه جزوات و کتابهایی با گرایشات مارکسیستی در تفسیرهایش از آیات قرآن همه چیز را بر اساس ایدئولوژی مارکسیستی تفسیر میکرد. مثلاً در تفسیر آیه ۲ سوره بقره «ایمان به غیب» را «ایمان به انقلاب!» معنا کرده بود و خلاصه اینکه او آیات قرآن را بدون توجه به روایات معصومین(علیهم السلام) و نظر مفسران بزرگ شیعه و فقط بر اساس«جامعه توحیدی» مورد نظر چپیها و«انقلاب و مبارزه» و «عوامل روبنا و زیربنا» مارکسیستها و... تعبیر و تفسیر میکرد.
چون یکی از کلاسهای تفسیر گودرزی در مسجد خمسه قلهک تشکیل میشد لذا شهید مطهری که برای سخنرانی و تبلیغ به این مسجد رفت و آمد میکرد مجلههای پیام قرآن و فرقان به دستش رسیده بود و به التقاط و تفسیرهای به رای گودرزی به شدت معترض بود. دکتر حسن روحانی در مورد مخالفتهای استاد مطهری با تفاسیر عجیب و غریب فرقانیها از آیات قرآن میگوید: «من یک روز در سال ۵۶ به منزل استاد مطهری رفتم. ایشان داشت فرقان را مطالعه میکرد. فرقان یکسری تفسیرهایی نوشته بود، کهف، روم و یکسری از سورههای قرآن را تفسیر کرده بودند و به صورت پلیکپی منتشر کرده بودند. ایشان داشت میخواند. من که رفتم خیلی عصبانی بود، به من گفت: شما این را خواندهاید؟! من نگاه کردم پشت جلد را دیدم [که] کدام قسمتش است.گفتم بله، من این را خواندهام. یک قسمتش را ایشان خواند وگفت: ببین چطور قرآن را منحرف کردهاند. چطور دارند انحراف ایجاد میکنند و هنگامی که داشت بیان میکرد، داشت میلرزید از شدت ناراحتی و عصبانیت»
[۱] بعد از این جریان شهید مطهری شروع کرد به موضعگیری علنی گرفتن علیه فرقانیها و در مقدمه کتاب «علل گرایش به مادیگری» به شدت با تفسیر مادی کردن از آیات مخالفت و از کسانیکه آیات قرآن را اینگونه تفسیر میکردند، با عنوان «ماتریالیسم منافق» یاد کرد و البته در همان کتاب هم، طرفداران برداشت مادیگرایانه از آیات قرآن را به مناظره دعوت کرد ولی قاعدتاً اکبر گودرزی که به ناتوانی علمی خودش نسبت به دریای علم استاد مطهری آگاه بود این دعوت را رد کرد و حاضر به مناظره نشد. در ضمن به غیر از شهید مطهری در همان زمان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی شهید مفتح هم به مقابله با انحرافات تفکری گروه فرقان برخواسته بود که به دلیل سرعت گرفتن جریانات منتهی به پیروزی انقلاب عملاً تلاشهای شهیدان مطهری و مفتح برای افشاگری درباره انحرافات تفکری این گروه نیمه کاره ماند.
مواضع گروه فرقان بعد از پیروزی انقلاب ب

عد از پیروزی انقلاب، گروه فرقان و رهبر آن (که مشخص نیست چرا با وجود آن همه ادعای مبارزه و انقلاب در زمان اوجگیری مبارزات مردم در سال۵۷ هیچ مبارزهای علیه رژیم پهلوی نداشتند.) ناگهان خود را صاحب انقلاب دانسته و به خاطر تاثیرپذیری بسیار سطحی از کتابهای دکتر شریعتی، اعلام کردند که حکومت دیکتاتوری «آخوندیسم» را قبول ندارند وخواهان اسلام منهای روحانیت شدند و از همان ماه اول پیروزی انقلاب شروع به جمعآوری سلاح و انبار آن در خانههای تیمیشان کردند. آنها دائم در شبنامههایشان طوطیوار مینوشتند که ما به دنبال اسلام علوی بودیم و این حکومت به دنبال اسلام صفوی است. در واقع آنها نمیفهمیدند که دکتر شریعتی اسلام صفوی را در مقابل به ظاهر متدینینی و روحانیونی مطرح میکند که با حکومت جور پهلوی کنار آمدهاند نه روحانیون و متدینینی که با جانفشانی و تحمل زندان و انواع شکنجهها سالها برای پیروزی انقلاب اسلامی مبارزه کرده بودند. گودرزی نمیدانست که اتفاقاً بسیاری از روحانیون (از جمله خود استاد مطهری، دکتر بهشتی،آیتالله خامنهای و...) از صمیمیترین دوستان دکتر شریعتی بودهاند و آنقدر کم و سطحی آثار دکتر را خوانده بود که اصلاً از ارادت شدید و علاقهاش به حضرت امام
(ره) خبر نداشت و نمیدانست که دکتر چند بار در سخنرانیهایش در حسینیه ارشاد خطاب به حضار گفته بوده که امیدش برای آینده اسلام به طلبههاست.
به هرحال به خاطر کج فهمی و خودرایی اکبر گودرزی و اعضا افراطی گروهش کمکم اقدامات تخریبی گروه فرقان علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی شروع شد و در ابتدا با حمله مسلحانه به بانکها مقدار زیادی پول بهدست آوردند و بعد هم با تکیه به تحلیلهای غلط و افراطیشان لیستی از افراد موثر و انقلابی را تهیه کردند و با استناد به آیاتی چون «فقاتلو ائمة الکفر» و «قاتلواالمشرکین» تصمیم به ترور آنها گرفتند. اولین تروری راکه انجام دادند منجر به شهادت تیمسار سرلشکر «محمدولی قرهنی» شد و البته در اعلامیهشان هم عنوان کردند که به این دلیل او را ترور کردیم که وی عضو باند زور!
ـ اولین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ـ بود.
و شهادت استاد مطهری دکتر شریعتی چند ماه مانده به شهادتش به سه تن از دوستانش
[۱] نامه نوشته بود و از آنها خواسته بود که از سر لطف و دوستی مجموعه آثار او را بررسی کنند و در صورت لزوم به اصلاح بخشهایی از آنها که برداشتهای غلط از منش و زندگی برخی علمای اسلام داشته، بپردازند. این سه تن، استاد مطهری، علامه محمد تقی جعفری و آیتالله محمدرضا حکیمی بودند. شهید مطهری که بعد از پیروزی انقلاب این دین را برگردن میدید تصمیم به اجرای خواسته دوستش گرفت و برای این کار هم اقدام به تشکیل گروهی از اهل علم و اندیشه کرد. خبر تشکیل این گروه که به گودرزی رسید و با توجه به کینه عمیقی که از قبل از انقلاب نسبت به استاد در دلش بود دستور ترور استاد مطهری را صادر کرد و این چنین درآخرین ساعات شب ۱۱ اردیبهشت ۵۸ گروه فرقان اقدام به ترور او کرد و نام استاد را برای همیشه جاودانه ساخت. فرقان در اعلامیه ترور شهید مطهری آورده بود که «ما مطهری رئیس شورای انقلاب را کشتیم و گروه فرقان در نظر دارد در آینده نیز چند تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی را ترور کند» آنها در اعلامیهشان نوشته بودندکه دلیل ترور مطهری «عضویت او در باند تزویرکه همان روحانیت انحصارطلب است، میباشد!»
بعد از شهادت شهید مطهری، امام خمینی
(ره)که در این جنایت یاری صدیق را از دست داده بود در دیدار با بازرگانان تهران و قم در تاریخ ۱۳۵۸/۲/۲۷ فرمودند: «آنانی را که فردی مثل آقای مطهری که اذیتش به یک مورچه نرسیده است و من قریب بیست سال است که این فرد را میشناسم، آدمی به آن سالمی و با انسانیت را محکوم به قتل میکنند، باید پرسید چرا؟ آقای مطهری چه کرد؟ که را کشت؟ آیا او بشر نبوده است؟ این انسان فیلسوف عالم وفقیه بشریت، این بشر را بدون جرم میکشند...خیال میکنند با کشتن آقای مطهری یا با کشتن امثال آقای مطهری این نهضت خاموش میشود و دوباره حقوق ملت ما پایمال میگردد.»
فرجام گروه فرقان بعد از شهادت استاد مطهری فرقانیها به روشهای تروریستی خود برای حذف فیزیکی یاران امام و انقلاب ادامه دادند تا اواخر دی ماه ۵۸. در طی آن چند ماه نه ترور موفق و حدود ۱۲ ترور ناموفق داشتند و اینچنین بزرگانی چون آیتالله قاضی طباطبایی، شهید حاج مهدی عراقی و پسرش حسام، آیتالله دکتر محمد مفتح و... را به شهادت رساندند.
از اردیبهشت ماه سپاه،کمیتههای انقلاب اسلامی و گروهی از ارتشیها به نام کلاه سبزها به فرماندهی شهید صیاد شیرازی به دنبال پیدا کردن خانههای تیمی فرقانیها بودند تا اینکه بالاخره با دستگیری محمود کشانی از اعضا گروه فرقان و از عوامل ترور شهید مفتح، خانه تیمی محل اقامت اکبر گودرزی در خیابان جمالزاده مشخص شد وبعد از چند ساعت درگیری و تبادل آتش گودرزی زخمی شد و با زخمی شدن او بقیه افراد در خانه خود را تسلیم کردند. بعد از بهبودی نسبی گودرزی جلسات بازجویی شروع شد و به تمام ترورها اعتراف کرد و جالب اینکه وقتی بعضی از اعضا جوان و کم تجربه با افراد مطلع و قرآن دان مواجه میشدند به سرعت به اشتباهات خود و فریبی که نسبت به حرفها و تفاسیر گودرزی خورده بودند، پی میبردند و توبه میکردند تا جایی که تعدادی از آنها بعدها در جبهه به درجه شهادت رسیدند. اما داستان گروه فرقان با اعدام اکبر گودرزی و چند تن دیگر از اعضا گروه که دخالت مستقیم در ترورها داشتند تمام شد و نام این گروهک منحرف به عنوان «خوارج انقلاب اسلامی» در تاریخ ثبت شد.
منابع:
۱-گروه فرقان، نوشته علی کردی، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۲- جریانها و سازمانهای ومذهبی ـ سیاسی در ایران، رسول جعفریان، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر
۳-دکترعلی شریعتی، روح الله حسینیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
۴-خاطرات من از استاد مطهری، علی دوانی، انتشارات صدر
نویسنده: انوشه میرمرعشی