اشاره: با انقلابِ خودش مسیر دنیا را عوض کرد ولی به تمام آنچه میخواست نرسید. شاید اگر همان خرداد ۴۲ موفق به انقلاب شده بود، اهدافش محقق میشدند. مردم ایران را از مردم حجاز در دوران پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مردم کوفه در زمان امام حسین علیهالسلام بهتر میدانست. از نظر او آنان مجاهدانی بوده و هستند که خودشان بدانند یا ندانند در زیر پرچمی قرار گرفتهاند که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است. معتقد بود یک نسیم دلآرا و یک جلوۀ شورانگیز به عنوان انگیزۀ حرکت به سمت سعادت مطلق، در مردم ایران بروز کرده که جرعهای از آن نصیب جوانان شده. جوانان از این جرعه به وجد آمدهاند و این وجد در خانوادههای آنها هم جلوه کرده. نیز، طرْفی از این جلوه در کشتزارهای سوزان و کارخانههای توانفرسا و کارگاهها و مراکز صنعت و اختراع و ابداع و در ملت بهطور اکثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همه کسانی که برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودکفایی کشور به خدمتی اشتغال دارند جلوهگر شده است و این شده که شده.
متن زیر واکاوی اندیشههای مردی است که در نبودنش، هنوز هم رهبری حرکتهای مردمی طبقات زیرین برخی جوامع بشری را به دست دارد. 
ایران، نقطۀ شروع تحولات جهانی است. این برنامۀ امام بود. قرار او این بود که کاری بزرگ را از ایران شروع کند ولی فقط به ایران کفایت نکند. خودش را آماده کرده بود برای تحمل حجم وسیعی از زحمت و رنج و فداکاری و جاننثاری و محرومیت. او داشت مردم ایران را هم برای همینها آماده میکرد. اعتقاد داشت وسعت این حجم، متناسب با علو رتبه و ارزشمندی مقصود است. هدف اصلیاش حاکمیت مکتب الوهیت و ایدۀ توحید با ابعاد رفیعش بود. چیزی که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات مراتب غیب و شهود است. در یک کلام، راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بینهایت.
هدف او تنها آزادی و استقلال ایران و ایرانی و برپایی یک جمهوری در کشوری به نام جمهوری اسلامی نبود. خطابش را از «مسلمانان جهان» شروع کرد ولی هدفش «مستضعفان جهان» بود. او با تشریح وضعیت اسفناک مستضعفان، آنها را مستقیما دعوت به قیام کرد. تنها چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران گذشته بود که گفت: «شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان بپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپرده آنان نترسید.»
او غیرمسلمانان را علنا به اسلام دعوت کرد تا بعد از این که حکام خود را از کشورها راندند و متعهدانه زمام امور را به دست گرفتند، همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع شوند و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش بروند. برنامه او برای جهان، تشکیل یک دولت واحد اسلامی با مجموعهای از جمهوریهای آزاد و مستقل بود. میخواست مسلمانان و مستضعفان جهان دست به هم بدهند و خودشان را از اسارت ابرقدرتها خارج کنند. برای ترغیب آنها به چنین کاری، جو پیش آمده در ایران و جهان را به آنها تذکر میداد. میگفت جمهوری اسلامی برخلاف خواب خرگوشی بدخواهان و منحرفان سقوط نمیکند و پایدار و پابرجاست. حالا ملت سرافرازتر است، قوای مسلح پرقدرتتر و جوانان و سالمندان مصممتر و حوزههای علمیه پرشورتر، پیوند حوزهها و دانشگاهها استوارتر و قوای سهگانه فعالتر و جهاد سیاسی و فرهنگی و نظامی ایران رو به رشدتر است. از آنطرف نیز دشمنان اسلام و استقلال ایران، ضعیفتر و زبونتر و کاخهای مستکبران لرزانتر و رسوایی کاخ سیاه(کاخ سفید) برملاتر و پریشانگویی و دلهره کاخنشینان افزونتر و سردرگمی رسانههای گروهی جهان که انعکاسِ سردرگمی کاخنشینان است، واضحتر شده پس وقت وحدت مردم جهان و آزادی از اسارت ابرقدرتها رسیده. وجود جمهوری اسلامی مقدمهای است بر آزادی جهان.
او دینداری را جز از طریق «اِعلام» نمیدانست. اعلام محبت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم نسبت به باطل با همه امکانات و وسایل لازم. این اعلام عمومی به عنوان مرحله اول مبارزه، منحصر به یک زمان یا مکان مشخص نیست و باید دایمی باشد. گاه شعار و تظاهرات و راهپیمایی، گاه صفآرایی و برائت، گاه رزم و مبارزه و جنگ و ستیز. در این مقابله، مسلمانان و مستضعفان جهان یک طرفند و جهانخواران و دشمنان ملتها و روحانینماها و آخوندهای درباری و اجیرشدگان سلاطین و ملیگراها و منافقین و بیخبران و دلمردگان و پیروان شیاطین یک طرف دیگر. خیزش باید طوری باشد و صفوف مبارزه طوری مستحکم که مجال حمله به طرف مقابل داده نشود. در این رزم همه دعوتند؛ از همهجا، همه سرزمینها و خصوصا کعبه. همه به کعبۀ بالاتری دعوتند. یک دعوت علنی به غسل شهادت و خون و جنگ. با شهادتخواهی است که مردم جهان تبدیل میشوند به امتی شکستناپذیر که دیگر هیچ ابرقدرتی یارای مقابله با آنها را نخواهد داشت. این نبرد، ادامه نبردهای قبلی از صدر تقابل حق و باطل است و ابتدا به ساکن نیست.

امام چه خون دلی داشت از روحانینماها و و مفتیهای خودفروخته و به قول خودش این نوادگان «بلعمباعورا»ها و میراثخواران بنیسفیان. جابهجا در نوشتار و گفتار، تعجب خود را ابراز میداشت که چگونه این قائلین به سکوت و سازشکاران بیتعهد و علمفروشان بیعمل، از نقش عظیم و رسالت الهی و تاریخی خود در عصر تشنگی بشریت نسبت به معنویات غافلند. انتقادش به دینبهدنیافروشان و قیلوقالکنندگان این بود که میتوانند جلوی این همه فساد و استثمار و حقارت مسلمین را بگیرند ولی بسنده کردهاند به نوشتن و گفتن لاطائلات و کلمات تفرقهانگیز و مدح و ثنای سلاطین جور و بدبین کردن مستضعفان به اسلام و ایجاد نفاق در صفوف مسلمین و توجیه حکومت جائران و ظلم سران وابسته. در حرفهایش ملاحظۀ پرتوقعی آخوندهای درباری را نمیکرد. به آنها میگفت «علمای مزوّر». میگفت همینها هستند که مردم مظلوم را از درخواست تمام و کمال حق خود منع میکنند بلکه حکم به قتل و کفر مبارزان نیز میدهند. در حالی که هر یک از احکام اسلام دارای فلسفۀ عمیق است، این دوچهرهها در نمایشها و سخنرانیهای خود مانع از درک آن توسط مسلمانان میشوند. امام اندیشمندان را دعوت میکرد که دل به دریای معارف الهی بزنند و هیچ نترسند. در این میان، بر غواصی در اقیانوس «قرآن و حج» تاکید ویژهای داشت.
چرایی مبارزه سران کفر و شرک، موجودیت توحید را به خطر انداختهاند و تمام مظاهر ملی، فرهنگی، دینی و سیاسی ملتها را بازیچه هوسها و شهوتهای خود کردهاند. یک راه، گوشهنشینی و تحمل وضع موجود است. میشود اینگونه گفت که انبیا اگر مبارزه میکردند، با بتهای سنگی و چوبی مبارزه میکردند و الان هم که بت و بتپرستی برافتاده پس مبارزه منتفی است. در این صورت بتپرستی مدرن و ترفندهای آن به شکل سلطه بر مسلمانان و جهان سوم انکار میشود و این از عقل به دور است. کسی که امروز وطن، خانه و سرمایهاش از تجاوزات غرب و شرق در امان نیست باید بر سر ستمکاران فریاد بزند. باید فریاد بزند ولی نه تنها از طرف خودش بلکه از طرف مردم افغانستان، آفریقا، لبنان و فلسطین و بقیه ملتها که آمریکا و اسرائیل سرمایهشان را بردهاند و نوکران خود را بر آنان تحمیل کردهاند و از هزاران کیلومتر فاصله، کشورشان را اشغال کردهاند. این فریاد کسانی است که میخواهند آزاد زندگی کنند و آزاد بمیرند. فریاد بر سر کسانی که شریان حیات اقتصاد جهان را به خود پیوند دادهاند و خون دل ملتهای فقیر را میمکند. هیهات که پیروان عاشورا و منتظران مهدی(عج) در برابر چنین دنیایی ساکت و آرام یا نظارهگر این ذلتها و حقارتها باشند. قرار امام این بود و البته هست که در کنار بسیجیان جهان اسلام، خواب راحت را از چشم جهانخواران و سرسپردگان ظالم سلب کند.
او تاکید میکرد بر شعار «نه شرقی، نه غربی» که از طرف کشورهای اسلامی و بقیه کشورهایی که در آیندۀ نزدیک، اسلام را میپذیرند سر داده میشود. میگفت کسی گمان نکند نه گفتن به چپ و راست، مقطعی است. این شعار، شرق و غرب جغرافیایی را شامل نمیشود. شعارِ «نه به قدرتها» ملاک عمل ابدی است. او مسلمانان را دعوت میکرد به راندن استعمار از کشورهایشان و برچیدن پایگاههای نظامی شرق و غرب و جلوگیری از استفاده جهانخواران از منابع و سرمایههای کشورها در جهت منافع خودشان. باور او این بود که بزرگترین ننگ و عار مردم و سران کشورهای اسلامی این است که بیگانگان به مراکز سری و نظامی آنان راه پیدا کنند.
تشبیه قدرتهای نظامی و سیاسی استکبار به لانه عنکبوت اولینبار توسط امام صورت گرفت. او معتقد بود تبلیغات ظالمانۀ استکبار توخالی است و مردم نباید از آن هراسی داشته باشند زیرا قدرت آنها مثل لانه عنکبوت، سست و در حال فروریختن است.
روند عمل 
اولین وظیفه مردم، تربیت و کنترل و اصلاح سران وابسته است؛ یا با نصیحت یا با تهدید. مردم نباید دست روی دست بگذارند و شاهد شکست اسلام و غارت منابع و سرمایهها و نوامیس خود در سراسر جهان اسلام باشند.
امام معتقد بود آنچه از جانب جهانخواران و متجاوزان بر سر ملت ایران آمد از کشته شدن، آواره شدن، بر باد رفتن زحمات دهها سال تلاش و سرمایهگذاری در صنایع و کارخانجات و مزارع و کشتزارها همه بهخاطر نه گفتن به جهانخواران و انتخاب راه مبارزه است. استدلال او روشن است: «اگر شاه مطابق فکر خود عمل میکرد و نوکر نبود، با رفتنش باید همه چیز تمام میشد» ولی نشد. ایجاد مشکل از طرف ارباب شاه، به انحای گوناگون هنوز ادامه دارد.
امام در برابر اشکالتراشیهای جبهه مقابل یک سوال ساده دارد: جرم ما چیست؟ ایرانی بودن ما؟ فارس بودن ما؟ اختلافات گذشتۀ مرزی؟ و در ادامه، یک جواب سادهتر که نیت انقلابش را بر دایره میریزد: خیر! جرم واقعی ما «دفاع از اسلام و رسمیت دادن به حکومت جمهوری اسلامی به جای نظام طاغوت ستمشاهی، احیای سنت پیامبر و عمل به دستورات قرآن کریم و اعلان وحدت مسلمانان اعم از شیعه و سنی برای مقابله با توطئه کفر جهانی و پشتیبانی از ملت محروم فلسطین و افغانستان و لبنان و بستن سفارت اسرائیل در ایران و اعلان جنگ به این غده سرطانی و صهیونیسم جهانی و مبارزه با نژادپرستی و دفاع از مردم محروم آفریقا و لغو قراردادهای بردگی رژیم پهلوی با آمریکای جهانخوار است.» و البته یک سوال دیگر که حاوی نکات روشنی از اهداف انقلاب اوست: «نزد جهانخواران و نوکران بیاراده آنان چه گناهی بالاتر از این که کسی از اسلام و حاکمیت آن سخن بگوید و مسلمانان را به عزت و استقلال و ایستادگی در مقابل ستم متجاوزان دعوت کند؟»
از نظر او انقلاب اسلامی ایران یک تجربه بود برای دیگران. دیگرانی که باید بدانند هر چیزی بهایی دارد. شهدا خونبهای سنگینِ آزادی بودند و جنگ و هزاران گونه تهدید و فشار اقتصادی دیگر تا اعمال خلاف انسانی منافقین از به آتش کشیدن خرمنها و بمبگذاریها و ترور مردم، بهای استقلال و آزادیخواهی. ایران با پرداخت این بها بیمه شد. او اینها را ضرر نمیداند. امام از روز نخست مبارزه متوجه این بهای سنگین شده بود و در عین حال مطمئن بود که اسلام، ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد. این تجربهای است که امام تصمیم داشت به تمام جهان برای دگرگون کردن مدیریت آن مبتنی بر عدالت صادر کند.
امام به مردم ایران گفت «خوشا به حالتان» زیرا کاری که مردان و زنان ایرانی انجام دادند آنقدر پرقیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با تلاش جوانها ساخته شود ضرر که نکردهاند هیچ، بلکه سود زیستن در کنار اولیاءالله را بردهاند و ابدی شدهاند و مایۀ رشک دنیا.

او در این راه به احدیالحسنیین(یا آزادی یا شهادت) معتقد بود. به تمام جهانخواران و متجاوزان با قاطعیت اعلام میکرد اگر بخواهند در برابر دینش بایستند، حتی شده تنهایی، با شرافتِ جهادِ فیسبیلالله به عنوان «راس احکام» در مقابل تمام دنیای آنان تا زمان افول ستاره عمرشان در سراسر جهان خواهد ایستاد. اما سلاح او در این هَل مِن مبارزطلبی چه بود؟ سلاح او ایمان بود و توکل و دعای بقیۀالله و اعتماد به همت مردان و زنانی که از همراهیشان مطمئن بود.
امام به ابرقدرتهای زمان میگفت دخالت نظامیِ فراگیر در سرزمینهای اسلامی یک بازی خطرناک است. رهبر ۷۸ سالۀ انقلاب، دشمن را تهدید میکرد به این که «ما کمربندها را محکم بستهایم و همه چیز برای عملیات آماده است.» تصمیمش این بود که همه را متحد کند در پیاده کردن توحید ناب بین ملل اسلامی و کوبیدن سر خصم به سنگ تا در آیندهای نه چندان دور به پیروزی اسلام در جهان برسند.
در این بین، تاکیدش بر فلسطین جایگاه ویژهای دارد. مخصوصا معتقد بود که صهیونیسم هرگز از فکر تجاوز و غصب سرزمینهای از نیل تا فرات دست برنمیدارد. امام برای آزادسازی سرزمینهای غصب شده، تشکیل هستههای مقاومت حزبالله در سراسر جهان را پیشنهاد میکند. در اینباره هشدار میدهد که مبادا غدۀ چرکین صهیونیسم در کالبد کشورهای اسلامی فراگیر شود. بنا بر همین عقیده است که حمایت بیدریغ شخص خودش، ملت و مسئولان ایران را از تمام مبارزات اسلامی ملتها و جوانان برای آزادی قدس اعلام میکند و اطمینان میدهد آنها را تنها نمیگذارد. نیز به صراحت، از جوانان لبنان برای سرافراز کردن امت اسلام و ذلیل کردن جهانخواران تشکر میکند. او مثل یک فرماندۀ حاضر در خط مقدم نبرد، با چهار سلاح «تقوا، جهاد، صبر و مقاومت» دستور حمله بر دشمنان بشریت را صادر کرده است. والسلام.
نویسنده: زهره علیعسگری
منابع
۱. پیام حضرت امام به حجاج، تیر ۱۳۶۷.
۲. پیام حضرت امام به حجاج، مرداد ۱۳۶۶.
۳. وصیتنامه امام.