۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

آغازِ پایان

آغازِ پایان

آغازِ پایان

جزئیات

۱۷شهریور ۵۷ به روایت مطبوعات/ به مناسبت سالروز واقعه ۱۷ شهریور(جمعه سیاه)

17 شهریور 1399
اشاره: چهلم شهدای ۱۹دی ۵۷ قم در تبریز برگزار شد و چهل روز بعد هم در اعتراض به کشتار تبریز، در اصفهان و تهران تظاهرات شد. مراسم چهلم شهدای اصفهان و تهران هم در روز ۱۹اردیبهشت ۵۷ به شدیدترین شکل ممکن سرکوب شد. تاکید رژیم پهلوی در استفاده از رویکرد نظامی در پاسخ به مطالبات مردم مسلمان ایران، روز به روز افراد بیش‌تری را به مخالف رژیم تبدیل می‌کرد. کشتار شیراز و پیروش جنایت وحشیانه سینما رکس آبادان، اکثر آدم‌های بی‌تفاوت نسبت به انقلاب را به مخالف رژیم شاه مبدل کرد. اما آن‌چه که گام اصلی در تبدیل مخالفان به معاندان و عزم همگانی برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی بود، فاجعۀ جمعه سیاه میدان ژاله تهران بود. جنایت رژیم شاه در ۱۷شهریور ۱۳۵۷ موجب شد نه تنها هرگونه امید به سازش در داخل از بین برود، بلکه حکومت پهلوی حمایت خود را در داخل ایران از دست داد و بازتاب این عملکرد در روزنامه‌های جهان باعث خشم افکار عمومی علیه حاکم ایران شد. آن‌چه می‌خوانید انعکاس ماوقع این جنایت در روزنامه‌های شهریور ۱۳۵۷ است.
 
ابتدا روزنامه‌های پنج‌شنبه ۱۶ شهریور، اعلامیه شماره یک فرمانداری نظامی تهران و حومه را این‌گونه منتشر کردند: «دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه مردم، حفظ اصول دموکراسی، صیانت جامعه و برقراری نظم و آرامش که لازمه رشد و حرکت یک ملت است از ساعت ۶ صبح روز جمعه ۱۷ شهریور ماه ۱۳۵۷ مقررات حکومت نظامی را به مدت شش ماه در بعضی از شهرهای کشور اعلام کرد. اینجانب به سمت فرمانداری نظامی تهران و حومه منصوب شده‌ام، بنابراین از همه اهالی محترم تهران و حومه انتظار دارم از انجام هرگونه عملی که مغایر با مقررات و قوانین حکومت نظامی باشد خودداری نمایید. بدیهی است متخلفان از مقررات، برابر قانون، تحت تعقیب قرار خواهند گرفت. ارتشبد غلامعلی اویسی».
پیرو این دستور، تشکیل اجتماع بیش از دو نفر در تهران ممنوع و به ماموران دستور اکید داده شد که با متخلفان به‌شدت رفتار کنند. حمل اسلحه حتی برای ماموران انتظامی هم ممنوع شده و فقط نظامیان اجازه حمل اسلحه دارند. شرکت‌های مسافربری هم باید حرکت اتوبوس‌های خود را طوری تنظیم کنند که مسافران در ساعات منع آمدوشد در خیابان‌ها نباشند. هواپیمایی ملی ایران نیز باید برای مسافرانش ترتیبی اتخاذ کند که همگی از فرودگاه مهرآباد با اتوبوس نظامی به مقصدهای معلوم برسند.
رویه دولت نظامی اویسی که تنها سه روز پس از راهپیمایی بزرگ عید فطر(۱۳شهریور) در پایتخت بر سر کار آمده بود، نه آشتی ملی که استفاده از راهکار نظامی بود. چرا که رژیم دیگر تمایل نداشت بعد از تظاهرات بزرگ و بی‌سابقه ۱۳ شهریور شاهد گردهمایی عظیم دیگری باشد. اویسی نیز برای نشان دادن سرسپردگی به خاندان سلطنت حاضر به انجام هرکاری بود. البته بعدها مشخص شد که دستور مستقیم حکومت نظامی در تهران و ده شهر دیگر از سوی شخص محمدرضا پهلوی که پایه‌های حکومت خود را لرزان می‌دید صادر شده است. از این رو سرکوب تظاهرات تهران را هم به اویسی که تا پیش از آن به قصاب ایران مشهور بود واگذار کرد.
تحریک‌کنندۀ مردم انقلابی(روزنامه‌های آن روز مجبور بودند از اصطلاحاتی مانند اخلالگران و آشوبگران به جای «انقلابی» استفاده کنند]، علامه یحیی نوری، ساکن اطراف میدان ژاله در خیابان فرح‌آباد بود. او به همراه مردم از اولین ساعات صبح برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه راهی میدان ژاله شد. البته ناگفته نماند که اعلامیه فرمانداری نظامی تهران اواخر شامگاه پنج‌شنبه ۱۶شهریور صادر شده بود و بسیاری از مردم از فرمان ساعت ۶ صبح بی‌خبر بودند. تا پیش از آن، معمولاً ساعت منع آمدوشد از ساعت ۲۱ شب تا ۵ صبح فردا اعلام می‌شد و این نخستین بار بود که از ساعت ۶ صبح به بعد، مقررات حکومت نظامی در تهران برقرار شده بود. از این رو صدها نفر از مردم خیابان‌های شهباز و فرح‌آباد و دماوند و جنوب شرق تهران، راهی میدان ژاله شدند تا تظاهرات بزرگ روز جمعه را شروع کنند. ماموران ابتدا با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند، اما وقتی مردم اجتماع‌کننده در میدان ژاله اهمیتی به فرمان ماموران ندادند، فرمانده میدان بدون این که ابتدا از تیر هوایی و گاز اشک‌آور(طبق روال همه تظاهرات‌ها) برای متفرق کردن استفاده کند، دستور تیر مستقیم به مردم را داد و نظامیان به مدت ۱۰ دقیقۀ تمام به روی مردم تیراندازی کردند. آن‌قدر سرعت واقعه زیاد بود که وقتی خبرنگاران به محل رسیدند فقط با ماشین‌های آب‌پاش روبه‌رو شدند که داشتند خون‌ها را می‌شستند. پیش از رسیدن خبرنگاران، ماموران جنازه‌ها را با لودر و هر وسیله ممکن از محوطه میدان به نقطه نامعلومی برده بودند.
روزنامه کیهان به نقل از گزارش خبرگزاری پارس، واقعه را این‌چنین شرح داد:
«دیروز صبح در میان تظاهرکنندگان، عده‌ای معلوم‌الحال آشوب‌طلب که با توجه به اعمال مرتکبه روشن است با پول و نقشه خارجی عمل کرده و از پشتیبانی بیگانگان برخوردار هستند با مواد آتش‌زا به نام کوکتل‌مولوتوف مشعل‌های افروخته، نارنجک و تیراندازی با سلاح‌های مختلف و کارد و چاقو در نواحی مختلف شهر با اغفال مامورین مبادرت به تعرض به جان و مال مردم نموده و چندین محل را به آتش کشیده و با هجوم و تعرض به ماموران و سربازان، تعدادی سرباز را با تیراندازی و کارد مجروح کرده، از پای درآوردند و هرچند مامورین جهت متفرق‌کردن آن‌ها اخطار کردند، نه تنها اعتنایی نکردند بلکه به تجری خود افزوده و به سوی مامورین حمله‌ور شدند. در این موقع، مامورین ناچار در اجرای ماموریت و وظایف قانونی خود به منظور برقراری نظم و امنیت، مبادرت به تیراندازی نموده و مهاجمین را متفرق و تعدادی از آن‌ها را دستگیر و تسلیم مقامات قانونی کردند. متاسفانه طبق آماری که از بیمارستان‌های مختلف به دست آمده، این وقایع ۵۸ کشته و ۲۰۵ مجروح داشته است».
روزنامه اطلاعات نیز این بیانیه یا در واقع اخطاریه فرمانداری نظامی تهران را درج کرد:
«فرماندار نظامی تهران با یادآوری وظایف قانونی خود و این که همه جریاناتی که اتفاق می‌افتد به‌طور کامل، صحیح و به‌موقع به اطلاع اهالی شریف و باتقوای تهران و حومه خواهد رسید، انتظار دارد با رعایت مقررات و قوانین حکومت نظامی که در جهت رفاه و آسایش عامه مردم استقرار یافته است، با مامورین فرمانداری نظامی همکاری لازم را معمول دارند. فرماندار نظامی تهران و حومه؛ ارتشبد غلامعلی اویسی».
اما گروه بررسی مسائل ایران که همواره قوی‌ترین تحلیل‌های مطبوعاتی را در دهه۵۰ به مخاطبان ارایه می‌کرد، در صفحه آخر روزنامه در نکوهش حکومت نظامی نوشت:
«برقراری حکومت نظامی نمی‌تواند یک راه حل دایمی برای مسائل اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه باشد. بلکه باید با استفاده از آرامشی که ان‌شاءالله به وجود خواهد آمد، مسئولان اجرایی جداً و بی ‌فوت وقت به رفع علل نارضایتی‌ها و جلب افکار عمومی و توجه به منویات مردم بپردازند».
در هر صورت، هشدارها و اخطارهای برخی رسانه‌ها و نیز نمایندگان مجلس سنا و مجلس شورای ملی و دیگران تغییری در رویه رژیم به وجود نیاورد و به قول حسنین هیکل روزنامه‌نگار روزنامه الاهرام، محمدرضا پهلوی روز به روز گاف‌های بیش‌تری می‌داد تا جایی که کار از کار گذشت و «شاه» خودش را در آسوان دید.

نویسنده: محمد گرشاسبی

مقاله ها مرتبط