۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

استراتژی سقوط

استراتژی سقوط

استراتژی سقوط

جزئیات

کنکاشی در عملکرد بنی‌صدر از پیروزی انقلاب تا عزل از ریاست‌جمهوری/ به مناسبت ۲۰ خرداد، سالروز عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل‌قوا به فرمان امام خمینی رحمة‌الله‌علیه

20 خرداد 1401
اشاره: سیدابوالحسن بنی‌صدر فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد از یکی از دانشگاه‌های فرانسه بود. او در سال ۱۳۴۲، هم‌زمان با شروع نهضت امام خمینی(ره) به عضویت جبهه ملی در اروپا درآمد، اما به تدریج روابط خود را با گروه‌های اسلام‌گرا نیز گسترش داد و کمی بعد به تشکیلات دانشجویان مسلمان خارج از کشور راه یافت. با ورود امام به پاریس- هر چند در ابتدا با حضور امام در یک کشور غربی مخالف بود و این امر را مغایر با شأن یک مرجع تقلید می‌دانست۱- به دیدار امام رفت و در طول حضور امام در نوفل لوشاتو در خدمت ایشان بود. او در ۱۲ بهمن ۵۷ با پرواز تاریخی انقلاب بعد از حدود ۱۵ سال به ایران بازگشت.
 
بنی‌صدر در عرصه سیاسی ایرانِ پس از انقلاب، چهره شناخته شده‌ای نبود، اما خیلی زود به سبب سخنرانی‌ها و مناظراتش، خود را در لباس یک روشنفکر انقلابی و مسلمان به همگان معرفی کرد. در نقش بستن این ذهنیت، عامل دیگری هم مؤثر بود: مناظره بنی‌صدر با بابک زهرایی از رهبران گروه مائوئیستی «کارگران انقلابی». این مناظره‌ها، چهره موفقی از وی به نمایش گذاشت.
انتخاب بنی‌صدر به عنوان نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان، زمینه‌ساز اولین حضور او در عرصه سیاسی کشور شد. این حضور تا حدودی اختلافات او با روحانیت را برملا کرد که دو مورد آن چشمگیر و قابل‌توجه بود: مخالفت با اصل پنجم قانون اساسی که ولی‌فقیه را در رأس حکومت قرار می‌داد و اختیارات گسترده‌ای برای او قائل می‌شد و اصل ۱۱۵ که حدود اختیارات رئیس‌جمهور را مشخص می‌کرد. بنی‌صدر خواهان گسترده‌تر شدن این اختیارات بود۲.
به فاصله کم‌تر از یک سال از پیروزی انقلاب، اولین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در ۵ بهمن ۵۸ برگزار شد. شمارش آرای مردم، از احراز تقریبی ۸۰ درصدی آرا توسط بنی‌صدر خبر می‌داد. ۱۰ روز بعد، در حالی که امام در بیمارستان قلب تهران بستری بودند حکم ریاست‌جمهوری وی را تنفیذ کردند. امام در این مراسم خطاب به بنی‌صدر تأکید کردند: من از آقای بنی‌صدر می‌خواهم که بین قبل از ریاست‌جمهوری و بعد از آن در اخلاق روحی‌شان تفاوتی نباشد. متفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است۳.
ریاست ۱۷ ماهه بنی‌صدر بر قوه مجریه به دلیل وضعیت خاص کشور یکی از مقاطع مهم تاریخ جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود: مسئله تسخیر لانه جاسوسی و سرنوشت گروگان‌ها، انقلاب فرهنگی، درگیری‌های قومی به خصوص در کردستان، انتخاب نخست‌وزیر و کابینه و در نهایت جنگ تحمیلی. هرچند بنی‌صدر در تمامی این موارد بی‌توجه به تذکرات امام، برخلاف جریان طبیعی انقلاب عمل کرد، اما به نظر می‌رسد مسئله انتخاب نخست‌وزیر و اعضای کابینه و مواجهه با تهاجم رژیم بعثی بیش از سایر مسائل، چهره واقعی او را برای همگان مشخص کرد.
انتخاب نخست‌وزیر از آن جهت برای بنی‌صدر مشکل بود که وی در این انتخاب باید نظر مساعد مجلس را جلب می‌کرد؛ مجلسی که اکثریت وکلایش را گروه‌ها و احزاب مخالف او تشکیل می‌دادند. بنی‌صدر در ابتدا در یک عمل فریبکارانه، حاج سیداحمد خمینی را به عنوان نخست‌وزیر برگزید که با مخالفت صددرصدی امام مواجه شد. امام در این جریان اعلام کردند که با ورود اعضای خانواده‌شان به عرصه حکومتی مخالفند. بنی‌صدر که تیرش به سنگ خورده بود دائماً به بهانه عدم هماهنگی با خود، با پیشنهادهای مختلف احراز پست نخست وزیری مخالفت می‌کرد. امام در این بین بدون دخالت مستقیم، فقط و فقط مسئولان را به وحدت کلمه دعوت می‌کرد. در نهایت بنی‌صدر علی‌رغم میل باطنی‌اش به نخست‌وزیری محمدعلی رجایی وزیر وقت آموزش و پرورش رضایت داد. هرچند همواره ازشهید رجایی با عنوان نخست‌وزیر تحمیلی نام می‌برد.
پس از انتخاب نخست وزیر، گام بعدی تعیین کابینه بود. رجایی و بنی‌صدر که قبل از این بر سر حدود اختیارات رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر اختلافات جدی داشتند حالا بر سر «تعهد یا تخصص» دچار مشکل شدند. برای رجایی تعهد و انقلابی بودن وزرا در اولویت بود و بنی‌صدر قائل به تخصص و هماهنگی وزرا با خودش بود. نامه بنی‌صدر به امام مبنی بر این‌که رجایی در انتخاب کابینه به معیارهای وی بی‌توجه است دامنه اختلافات را به سوی امام می‌کشید، اما امام بار دیگر در جواب نامه یادآور شدند که قصد دخالت در این گونه امور را ندارند و خواستار تفاهم میان مسئولان برای معرفی هر چه زودتر کابینه شدند.
بنی‌صدر در سخنرانی بزرگداشت شهدای ۱۷ شهریور به صورت علنی اعلام کرد که اساساً با حضور نیروهای انقلابی به‌خصوص اعضای حزب جمهوری در کابینه مخالف است. این سخنرانی واکنش شهید بهشتی و دیگر اعضای حزب جمهوری را به دنبال داشت. آنان این سخنان را باعث تضعیف کابینه می‌دانستند.
کم‌تر از دو هفته بعد از این سخنرانی، عراق تجاوز همه جانبه‌ای را به مرزهای ایران آغاز کرد. شروع جنگ برای بنی‌صدر که تا این زمان بی‌توجه به گزارش‌های فرماندهان مبنی بر مشکوک بودن تحرکات نظامی عراق در مرز، مشغول ایجاد تنش و ترور شخصیت مسئولان طراز اول نظام به خصوص شهید بهشتی بود، زمینه‌ساز یک جبهه جدید برای مخالفت با افراد مکتبی و وفادار به انقلاب شد. او که قبل از جنگ به پیشنهاد خودش از سوی امام به فرماندهی کل‌قوا منصوب شده بود بی‌توجه به انگیزه‌های اعتقادی سپاه پاسداران و نیروهای مردمی و بی‌تجربه خواندن آنان در امور نظامی، از دادن سلاح و امکانات به آنان جلوگیری می‌کرد. وی با تاکتیک نظامی پوسیده‌ای با عنوان «زمین می‌دهیم، زمان می‌گیریم» باعث سقوط خرمشهر و حصر آبادان در ماه‌های نخستین جنگ شد. هر چند همت مردانه همان جوانان بی‌تجربه و بدون سلاح، آرزوی فتح سه روزه تهران را به سینه تاریخ سپرد و دشمن را ۳۴ روز پشت دروازه‌های خرمشهر زمین‌گیر کرد.
سلسله سخنرانی‌های بنی‌صدر بعد از ۱۷ شهریور، نشانگر گسست تدریجی وی از خط امام است. او در ۲۸ آبان همان سال در یک سخنرانی، شدیداً به دستگاه قضایی کشور حمله کرد. ۲۲بهمن تریبون بعدی بنی‌صدر برای ایجاد تفرقه میان مردم و ناامید کردن آنان از نظام بود. وی نهایتاً با چنین پیش‌زمینه‌ای در روز ۱۴ اسفند۵۹، طی سخنانی به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر مصدق، به بهانه مقابله با چماقداری با تحریک جمعیت حاضر در دانشگاه تهران باعث بروز درگیری و زد و خورد گسترده‌ای در دانشگاه و خیابان‌های اطراف شد. بعد از این حوادث، مسئولان کشور خواستار روشن شدن ماجرا و مجازات عاملین برای عدم تکرار این‌گونه حوادث شدند. بالا گرفتن اختلاف‌ها باعث شد ‌یک هیئت سه نفره از سوی امام مسئول پی‌گیری مسئله شوند. این هیئت در گام نخست به روزنامه‌ها اخطار کردند تا از انتشار مواردی که باعث دامن‌زدن به این آشوب‌ها می‌شود خودداری کنند. در این اوضاع، بنی‌صدر هم‌سو با سازمان مجاهدین خلق ضمن جوسازی علیه نخست‌وزیر، خواستار برگزاری رفراندوم برای حل بحران شد. مصاحبه‌های متعدد و سخنرانی‌های تحریک‌آمیز بنی‌صدر هم‌چنان ادامه داشت تا این‌که در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۶۰، امام طی حکمی به ستاد مشترک ارتش، رئیس‌جمهور را از فرماندهی کل‌قوا برکنار کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
ستاد فرماندهی مشترک نیروهای مسلح ایران، آقای ابوالحسن بنی‌صدر از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار شده‌اند.
روح‌الله الموسوی الخمینی
حاج سیداحمد خمینی در خصوص سرعت‌بخشی به اعلام عزل بنی‌صدر از فرماندهی نیروهای مسلح می‌گوید:
درباره عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل‌قوا که متن آن را امام امضا نمود یکی، دو ساعت طول کشید. امام فرمود: چرا معطل کردید؟ فوراً بدهید رادیو و نگذارید برای صبح. امام فرمودند فرماندهان ارتش را بخواهید. شبانه تلفن کردم و همه را پیدا کردم. آن‌ها صبح زود آمدند. امام برای آن‌ها صحبت کردند و گفتند: بروید سراغ کارهای‌تان و بدانید که هیچ قضیه‌ای اتفاق نیفتاده است. بعد بنی‌صدر خواست خدمت امام برسد، امام راهش ندادند. این را باید بدانیم که اگر بنی صدر روزی زورش می‌رسید جلوی امام می‌ایستاد و از این بدتر هم می‌کرد. حرکاتی که او می‌کرد حرکاتی بود صددرصد به نفع آمریکا و استعمار جهانی. من بارها خدمت امام عرض می‌کردم که او می‌خواهد بین سپاه و ارتش را به هم بزند. او تمام بچه‌های خوب و مذهبی را می‌کوبد. امام فرمودند: خودم می‌دانم ولیکن زمانش هنوز نرسیده است۵.
امام چند روز پس از این حکم در پی مصوبه مجلس مبنی بر عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر، وی را از مقام ریاست‌جمهوری نیز عزل کردند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. هجرت امام از نجف به پاریس به روایت غضنفرپور. خبرگزاری فارس ۸۵/۱۱/۲۲.
۲. بن‌بست غرور،  فاطمه حیدریان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲.
۳. صحیفه امام، جلد ۱۲، صفحه ۱۴۱.
۴. خاطره‌ها، جلد اول، محمدی ری‌شهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
۵. مجموعه آثار یادگار امام، جلد اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام.

نویسنده: زینب‌سادات سیداحمدی

مقاله ها مرتبط