پیشرفت و تحول و تعالی دائم مکرراً در طول این چند سال فکر میکردم و به ذهنم رسید که بخش مهمی از پیروزیهای ما، ناشی از روحیات شخص امام
(ره) است. یعنی آن بزرگوار، علاوه بر این که حقاً و انصافاً یک ذات ممتاز و تربیت شده و ریاضت کشیده و روی خود کار کرده بود ـ همه کسانی که از قدیم ایشان را میشناختند، این نکته را تصدیق میکنند ـ اما احساس میکردیم که در همین دوران انقلاب هم، ایشان در دوران خود متوقف نبودند و مثل اولیای خدا و وجود مقدس پیامبر و ائمه ـ که دایماً در حال پیشرفت و تحول و تکامل بودند ـ سیر پیشرفت و تکامل را طی میکردند.
لحظه بعثت رسول اکرم
(ص)، مثل لحظه رحلتشان نبود. در این بیست و سه سال، ایشان خیلی پیشرفتها وترقیات داشتند که برای ما افراد عادی، دهشتانگیز است. مومن اینگونه است و لحظه به لحظه در حال پیشرفت میباشد. امام
(ره) نیز عیناً همینطور بودند و ما آن را ـ مخصوصاً در مواقع خاص ـ احساس میکردیم. مثلاً در ماه مبارک رمضان، ایشان معمولاً هیچ ملاقاتی نداشتند و بیشتر به خودشان میپرداختند. بعد از ماه رمضان که انسان با ایشان ملاقات میکرد، محسوس بود که نورانیتر ومعنویتر شدهاند. یقیناً بسیاری از موفقیتهای انقلاب و این ملت، ناشی از همان کانون جوشان منور بود.
۱ تضرع و استغاثه و گریه و توسل فراوان اعتقادم این است که اگر امام بزرگوار بینظیر ما ـ که واقعاً در میان این مردم این زمان، نظیری برای ایشان نمیشناسیم و بعد از ائمه هدی و اولیاالله
(ع) نظیر ایشان را بسیار کم سراغ داریم ـ با این مفاهیم مأنوس نبود و با مناجات و دعا سر و کار نداشت و اهل تضرع و استغفار و گریه و توسل نبود، بسیار بعید بود که خدای متعال این همه توفیق را به ایشان ارزانی بدارد. موفقیتهای این بزرگوار، به میزان زیادی مرهون همین ارتباط با خدا و باز بودن راه دل او با درگاه الهی و استغاثه و مناجات و دعا بود. انسان، پیشرفت لحظه به لحظة این مرد معنوی و الهی را در طی سالهای اخیر احساس میکرد. هر ماه رمضانی که بر این بزرگوار میگذشت، انسان میدید که نورانیتر شده و خدای متعال او را هدایت میکرده است.
راهی را که ما در طول یازده سال پشت سر امام طی میکردیم، راهی نبود که به طور طبیعی و بدون هدایت و حمایت و کمک الهی بتوانیم آن را طی کنیم. از پیچ و خمهای عجیبی عبور کردیم و به برکت رهبری امام
(ره)، فراز و نشیبهای عجیبی را پشت سر گذاشتیم و این نبود مگر آن که هدایت الهی ما را کمک میکرد.
عقیده خود ایشان هم همین بود و من از ایشان این حرف را شنیده بودم که میگفتند: «من از اول انقلاب، احساس میکنم دست هدایتی ما را کمک میکند و پیش میبرد و راهها را در مقابل ما باز میکند.» حقیقت هم همین بود وخدای متعال این هدایت را در مقابل مجاهدت و خلوص و صفا و نورانیت، ارزانی میدارد.
هدایت الهی، به انسانهای غافل نمیرسد. این که در همین مناجات شعبانیه میفرماید: «و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک»
۲ این نورانی کردن چشم دل و روشن کردن حقایق برای دل بیدار و چشم بصیر مؤمن، رایگان به دست نمیآید و بدون مجاهدت وتلاش و ارتباط با خدا، امکان ندارد تحقق پیدا کند.
۳ عبودیت و استعانت از خدا نکتة اصلی این است که اگر در مجموعه ذیقیمتی که شخصیت معنوی امام
(ره) را تشکیل داده بود، عنصر عبودیت و اخلاص وجود نمیداشت؛ او به این موفقیتها نمیرسید. بنابراین، کارهای انجام شده، خیلی عظیمتر از آن است که شخصیتی با همه آن خصوصیات ـ منهای ارتباط با خدا ـ بتواند آن کارها را انجام دهد.
امام که میتوانست این حرکت عظیم را در دنیا بهوجود آورد، به خاطر آن بود که با خدا ارتباط داشت و در این راه، ملاحظه هیچ چیزی را نمیکرد. امروز که او در میان ما نیست، سیل اعترافها و تعریفها سرازیر شده است و همه دنیا به اقدام عظیم او که اقیانوس انسانها را به حرکت درآورد، معترفند. این کار بزرگ تنها در سایه قاطعیت و اراده و هوش و شجاعت و تیزبینی و آیندهنگری بهوجود نیامد، این خصلتها قادر نبودند این طوفان عظیم را پیش آورند؛ عنصر اصلی، ارتباط با خدا و کمک خواستن از او بود که نام امام
(ره) و کار او را در تاریخ جاودانه کرد.
۴ اخلاص عملی و توکل و حسن ظن به خدا نکته دوم این است که امام، خصوصیات ممتاز فردی خیلی داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردی یک انسان ـ هر چه هم بالا ـ متکی باشد. شجاعت وآگاهی و عقل و تدبیر و دوراندیشی امام، بسیار ممتاز بود ـ در اینها شکی نیست ـ اما توفیقاتی که آن بزرگوار به دست آورد؛ خیلی بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آیندهنگری زیاد یک انسان، متکی باشد.
آن توفیقها از جای دیگر نشأت میگرفت که در درجه اول، از اخلاص او ناشی میشد: «مخلصین له الدین». مخلصین خدا بود و کار را فقط برای او ـ و لا غیر ـ انجام میداد. لذا اگر همه دنیا هم در مقابل او قرار میگرفتند و از او چیزی میخواستند که مورد رضای خدا نبود؛ انجام نمیداد.
در درجه دوم، توکل و حسن ظن به خدا داشت. هیچ کاری در نظر او، خارج از قدرت الهی نبود.کارهای بزرگ، حرکتهای عظیم، کندن کوههای راسخ و جبال راسیات برای میسور بود؛ چون عقیده داشت که به خدا متکی است و خدا او را کمک میکند و چون به خدا توکل داشت، لذا با حسن ظن مینگریست.
روزی که او نهضت را شروع کرد، کسانی که فکر کنند میشود نهضتی برپا کرد خیلی کم بودند. آن روزی که او شعار اسقاط رژیم سلطنت را داد، کسانی که فکر کنند میشود رژیم سلطنت در ایران ساقط شود؛ بسیار معدود بودند. آن روزی که سیاست «نه شرقی نه غربی» را اعلام کرد، کسانی که فکر میکردند میشود بدون اتکا به شرق و غرب، حکومتی داشت و آن را نگه داشت و اراده کرد؛ بسیار نادر بودند. آن روزی که میگفت: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» کسانی که باورشان باشد که آمریکا نسبت به امام و امتش هیچ غلطی نمیتواند بکند؛ خیلی کم بودند.
او،تمام این کارهای بزرگ را به خاطر توکل به خدا انجام داد و میدانست که میتواند انجام دهد. البته برای او، انجام شدن کار هدف نبود. او میگفت: «من وظیفهام را انجام میدهم». پیروزی او به این بود که بتواند وظیفهاش را انجام دهد. در نظر امام
(ره)، پیروزی این بود که انسان برطبق تکلیف خود عمل کند. با این روحیه و احساس و انگیزه، او کار را پیش برد و ادامه داد.
۵ شناخت توأمان دوست و دشمن امام، دو خصوصیت دیگر هم داشت که این هم جز با نورانیت الهی ممکن نبود و آن عبارت بود از: دشمنشناسی و دوستشناسی. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اول، دشمنها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم در مقابلشان ایستاد و نیز از اول، دوستها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم از دوستی آنها منتفع شد.
۶ حساسیت نسبت به مدح ائمه اطهار علیهم السلام امام عزیزمان ـ آن انسان بزرگ زمان ما ـ نسبت به مدح ائمه
(ع)، حساسیت فوقالعادهای داشت. ما شرح حال آدمهای بزرگ را در کتابها خواندهایم و بعضاً هم از نزدیک دیدهایم؛ اما این انسان، انسان دیگری بود و با همه انسانهای بزرگی که ما شناختهایم، فاصله زیادی داشت و حدش هم به حدود اولیاالله میخورد. آن سبک انسان بود؛ نه مثل انسانهای بزرگ که در دنیای امروز و گذشته وجود داشته و به عنوان انسانهای بزرگ شناخته میشدند. رهبر بزرگ ما، با آنها تفاوت زیادی داشت. انصافاً شخصیت عظیمی بود. ایشان، در ارتباط با خواندن و مدح و زندگی ائمه
(ع) و پیوند عاطفی و محبت و تقویت این رشته، حساسیت فوقالعادهای داشت. کسی در این حد از مقام، این قدر به این مسأله اهتمام بورزد، نشان دهنده عظمت این مسأله است.
۷ ادای تکلیف و همت بلند شخصیت امام
(ره) تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط میشد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب میکرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و میپنداشت آن هدفهای والا، دست نیافتنی هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگیناپذیری و استعدادهای فراوان وتواناییهای اعجابانگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود؛ به کار میافتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیشبینی میرفت و ناگهان میدیدند که آن هدفها محقق شدهاند.
نقطهای اساسی کار او، این بود که در اراده الهی و تکلیف شرعی محو میشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها میمانست و عمل صالحش با خستگی ناپذیری باور نکردنی، توأم بود. آن چنان در تداوم عمل، صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت میکرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ او وصول شد و امکان دست یافتن به قلهها، حتمی گردید.
۸ بارها ایشان میفرمود که ما کار را برای رسیدن به «نتیجه» نمیکنیم؛ بلکه مأمور به انجام «تکلیف» هستیم. اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام
(ره) از پاریس، آنچه که تاکنون پیش آمد، اتفاق نمیافتاد؛ بلکه برعکس، مردم را میکشتند، اطرافیان امام را اعدام میکردند و خود امام را نیز مثل گذشته تبعید میکردند؛ در آن صورت باز هم امام
(ره) احساس شکست نمیکرد و اعتقاد داشت که پیروز شده است. آن کس که برای انجام تکلیف کار میکند، پیروزیاش به این نیست که به مقصود دست پیدا کند؛ بلکه زمانی احساس پیروزی میکند که موفق شود به تکلیفش عمل کند.
در حادثه مدرسه فیضیه و سپس در قضیه پانزده خرداد، عدهای میگفتند: فایدهای ندارد، بیخود معطلید، آنها چند برابر شمایند! بعد هم که در سال ۴۳ امام(ره) را تبعید کردند، باز این طرز فکر در بعضی از این افراد راسخ شد و گفتند: امام بیجهت زحمت میکشد و تلاش میکند، ایشان به جایی نمیرسند!! در حقیقت اگر کسی بخواهد با عقل و منطق معمولی محاسبه کند، همین نتیجه را میگیرد؛ ولی آن چیزی که امام را وادار میکرد که علیرغم همه این حرفها امیدش را از دست ندهد و به حرکت خود ادامه دهد؛ انجام تکلیف الهی بود. او معتقد بود که این انقلاب را یک دست غیبی هدایت و پشتیبانی میکند و ما نباید به دنبال نتیجه کار خود باشیم.۹
در کلمات امام بزرگوارمان ـ که مرد حکیمی بود و صرفاً یک روحانی متخصص در امر فقه و اصول و حکمت و فلسفه نبود و شخصاً و روحاً یک انسان بزرگاندیش و بلنداندیشی بود ـ ادای تکلیف خیلی مهم شمرده میشد. ما آدمهای بزرگ زیاد دیدهایم و شرح حال بعضی از آنان را در کتابها خواندهایم و با انواع و اقسام شخصیتهای روحانی و علمای دینی و اساتید، زیاد برخورد کردهایم، ولی امام(ره) یک انسان نمونه و فوقالعادهای بود و از نوع سایر کسانی که در همان کسوت و با آن هدفها بودند، نبود. انصافاً او انسان والایی بود.
ایشان مکرر میگفتند که ما برای ادای تکلیف حرکت میکنیم، حتی برای پیروزی هم تلاش نمیکنیم. البته، پیروزی را دوست میداریم، هیچ کس نیست که از پیروزی بدش بیاید، هیچ کس نیست که برای پیروزی کار نکند؛ اما هدف نهایی چیزی است که حتی از پیروزی هم بالاتر میباشد و آن جلب رضای خدا و ادای تکلیف است.۱۰
لطافت روحی با اراده قوی
هویت هنری امام(ره)، بعد از رحلتشان برای همه آشکار شد. شاید خیلیها اصلاً نمیدانستند که امام(ره) اهل شعر یا شاعر است؛ آن هم شعر با این مایه از لطافت عرفانی و آن سوخته حالی مخصوص یک انسان عارف دلباخته. این بزرگوار، با آن روح عرفانی، همان کسی است که صدایش قویترین صداها علیه استکبار جهانی بود. یعنی لطافت روحی با قوت اراده آن چنانی همراه میشود و بزرگترین کارهای روزگار ما را انجام میدهد ...
خیلی مهم است که روح لطیف، در طول سالهای متمادی مبارزه که مشکلات فراوانی به همراه داشت ـ با قوت اراده و استقامت در راه، یک سر مو به چپ و راست نرفت. به نظر من ایشان برای همه ما و شما به عنوان هنرمندان متعهد و مؤمن و برای هر قشری به عناوین مختلف، الگو هستند و بایستی از ایشان تعلیم گرفت.۱۱