هنوز هم میتوانی شور و هیجان جوانی را در چهرهاش ببینی. از نگاه نافذش و صدای آمرانهاش میتوانی روح فرماندهی را که بر وجودش مسلط است، حس کنی.
از آنجایی که سالهای دفاعمقدس، فرماندهی لشکر عاشورا را بر عهده داشته، اهالی شمال غربی کشور، امین شریعت حسینی ـ که معروف است به امین شریعتی ـ را حتماً میشناسند.
سردار امین شریعتی اهل بهبهان است و پسرخاله سردار سرلشکر شهید دکتر مجید بقایی. قبل از جنگ دیپلم هم نگرفته بود و زمانی که تیپ ۳۱عاشورا را بنیانگذاری کرد، ۲۰سال بیشتر نداشت.
بعد از عملیات بیتالمقدس که تیپها تبدیل به لشکر شدند، فرماندهی لشکر عاشورا را به سردار شهید مهدیباکری سپرد و خودش به قرارگاه نجفاشرف رفت و مسئولیت طرح عملیات آنجا را پذیرفت.
بعد از شهادت سردار شهید مهدی باکری در عملیات بدر، رزمندگان سلحشور عاشورا به یاد روزهای آغازین جنگ از سردار محسنرضایی خواستند تا مجدداً برادر امین ـ امین شریعتی ـ را به فرماندهی آنان انتخاب کند. این چنین شد که او تا آخرین روز جنگ، سکاندار لشکر عاشورا باقی ماند.
بعد از جنگ تحصیلات خود را ادامه داد و کارشناسی؟ حاصل تلاشهای او بعد از جنگ است.
آخرین مسئولیتش در سپاه جانشین فرماندهی نیروی زمینی بوده است.
آنچه در پی میآید گفتگوی صمیمانه فکه با سردار امین شریعتی است پیرامون علل موفقیت عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر عملیات بیتالمقدس که در آغاز با هدف اصلی تصرف بصره شکل گرفت و نتیجه آن فتح خرمشهر بود، یکی از موفقیتهای مهم ایران در طول سالهال جنگ است که تا کنون پیرامون آن بحثها و نقدهای زیادی وارد شده است. «برادر امین» علل موفقیت چشمگیر و منحصر به فرد بودن عملیات بیتالمقدس به طور مفصل صحبت کردند که میتوان آن را در ۴ دلیل عمده بیان کرد.
۱. اصل غافلگیری
در عملیات فتحالمبین منطقه فتح شده بسیار بسیار وسیع بود. هم غنایم زیادی به دست آوردیم و هم اسرای زیادی از عراقیها گرفتیم. در واقع از هر جهت ما در برتری کامل نسبت به عراق بودیم. اما نکته مهم در عملیات بیتالمقدس این بود که ما کمتر از یک ماه بعد از فتحالمبین برای بیتالمقدس آماده شدیم. دقیقاً در تاریخ ۶۱/۱/۲ فتحالمبین آغاز گشت و در تاریخ ۶۱/۲/۱۰ مرحله اول بیتالمقدس شروع شد.
در واقع کمتر از ۱۰ روز تمام نیروها از منطقه عمومی شوش و دزفول جمع شدند و رفتند به عقبهشون برای آماده شدن در بیتالمقدس. این مسئله در اصول نظامی غیرممکن است. اما همین غیرممکن یکی از دلایل موفقیتهای ایران به شمار میرود. چرا که تحت هیچ شرایطی دشمن فکر نمیکرد که بعد از عملیات وسیع و گسترده فتحالمبین، ایران برای عملیات دیگری آماده میشود. در واقع در جنگ کلاسیک ۶ ماه طول میکشد که نیروها و ادوات بازسازی شوند. آنهایی که شهید یا مجروح شدهاند، جایگزین شوند، آنهایی که به مرخصی رفتهاند، برگردند و لذا عراق که تمامی یگانهایش در فتحالمبین تارومار شده بود، اصلاً آمادگی حمله ایران را نداشت.
آمادگی ایران در طی کمتر از یک ماه به علت وجود نیروهایی با انعطافپذیری بالا شکل گرفت، هر چند که این مسئله با جنگ کلاسیک مغایرت داشت اما باعث پیروزی نیروی ایرانی شد.
۲. سرپل
سرپل در لغتنامه جنگ به معنای این است که نیرویی از رودخانه عبور کند و برود آن سمت رودخانه و آنجا استقرار پیدا کند و آماده میشود برای رسیدن به اهداف دیگر.
اصولاً در جنگ کلاسیک و در تاریخ در هرجایی مطالعه کنید میبینید که سرپلهای تصرف شده توسط نیروها هیچگاه عریض و بزرگ نیستند. اما یکی از کارهای مهمی که در عملیات بیتالمقدس انجام شد تصرف سرپل وسیع بود. سرپلی که ایران در مرحله اول بیتالمقدس گرفت به طور میانگین دوازده تا پانزده کیلومتر طول داشت که در طول تاریخ بینظیر است.
این مسئله تمامی معادلات جنگ را بهم ریخت. درجلساتی که قبل از عملیات در قرارگاه مرکزی کربلا برقرار شد خیلیها با تصرف این سرپل مخالف بودند. بعضی از دوستان میگفتند که این مسئله غیرممکن است و احتمال سقوط نیروها به رودخانه زیاد است. البته همه آزادانه نظراتشان را بیان میکردند و اصلاً اینطور نبود که کسی بگوید «آقا این حرف را نزن ازشما توقع نداشتیم» همه آزادانه نظراتشان را مطرح میکردند.

البته خطر این مسئله بسیار بالا بود. خیلی از برادران میگفتند به منطقهای به این وسعت دیگر سرپل اطلاق نمیشود. اما در نهایت تصمیم به تصرف این سرپل گرفته شد و همین تصمیم با درایت و صحیح تبدیل شد به یکی از عوامل موفقیت عملیات بیتالمقدس ـ چرا که اگر سرپل کوچکی از کناره کارون گرفته میشد، عراق به راحتی نیروهای ایرانی را عقب میراند و نیروهای دیگر که از مسیرهای دیگری وارد منطقه شده بودند، زمینگیر میشدند. با تصرف سرپل وسیع، عراق نتوانست قصد ایران را آنالیز کند و از پس معادلات جنگ بربیاید. چرا که به خلاف جنگ کلاسیک عمل کردهبودیم. در واقع اگر میخواستیم به طرز کلاسیک عمل کنیم که من جوان ۲۰ساله باید میرفتیم پی درس و کلاس و مدرسه و نباید فرمانده میشدم. لذا تصرف سرپل عریض در کناره غربی کارون که در مرحله اول عملیات بیتالمقدس اتفاق افتاد و منجر به تصرف قسمتی از جاده اهواز ـ خرمشهر شد، یکی از عنایات الهی بود که موفقیت عظیمی را برای ایران به ارمغان آورد.
۳.وحدت ارتش و سپاه
نکته سوم و بسیارمهم در بیتالمقدس وحدت بین نیروهای ارتش و سپاه بود گرچه ما بالاخره کم سن و سال بودیم و دوستانمان در ارتش جاافتاده و پرتجربه بودند، اما وحدت خوبی بین نیروها برقرار شد. در عملیات بیتالمقدس که نیروهای سپاه و ارتش باهم ادغام شدند فرماندهی نیروها را یکی از برادران سپاه و یکی از امرای ارتش بهعهده داشت. هیچوقت یادم نمیرود که سرهنگ سودآرا که معاون من بود، برگشت به من گفت تو مثل نوه من هستی خب آن زمان من۲۰ سالم بیشتر نبود.
آیا به جز خلوص و صداقت مسئله دیگری میتواند یک انسانی که سالها در ارتش فرماندهی کرده استو با کوله باری از تجربه و دانش جنگ است را مطیع جوان ۱۹سالهای کند که از نظر دانش و سواد جنگ از او خیلی پایینتر است؟
پس واقعاً این خلوص و صداقت و پاکی که وجود داشت عامل این وحدت شد و همانطور که امام خمینی(ره) همیشه تأکید داشتند که وحدت داشتهباشید تا پیروز شوید، عملیات بیتالمقدس یکی از همان عملیاتهایی بود که ما شاهد تأثیر این وحدت در آن بودیم.
زمان جنگ فرمانده و غیرفرمانده بچهها از نظر رده نظامی تفاوتی نداشت. یادم نیست که کسی بگوید آقا من فرماندهام تو معاونی. اصلاً این حرفها نبود. واقعاً وقتی به آن روزها فکر میکنم، حسرت آن روزها را میخورم که چه فرصت هایی را از دست دادیم و متأسفانه خیلی به سادگی از آن گذشتیم.
شاید خیلیها بگویند شما دارید قصه میگویید و اینها همگی شعار است، اما واقعاً یکی از دلایل پیروزی، همین وحدت نیروها بود. بین نیروهای بسیج، جهاد، سپاه و ارتش. یعنی اگر از برادرهای جهادی میآمدند خاکریز میزدند جاده، استحکامات درست میکردند اصلاً کسی نمیتوانست تشخیص دهد که این نیرو از کدام ارگان است. در واقع همه نیروها در هم ادغام بودند.
۴. خدا

در عملیات بیتالمقدس کار وسیعی انجام شد. ساعتها شناسایی و طرحریزی انجام شد. و ساعتها جلسه تشکیل شد. گاهی یادم هست از صبح تا شب، از شب تا صبح ما در جلسه بودیم. روی تاکتیکها خیلی ریز و مفصل بحث میشد. که فلان گردان چهجور حرکت کند، چهطور عبور کند، چهطور منهدم کند. توپخانه چهکارکند. زرهی چهکار کند. نیروی هوایی چهکار کند.... تمام اینها مرحله به مرحله بحث میشد. ما بهعنوان فرمانده از ردههای پایینتر نظر میخواستیم و همینطور گردانها به طور مثال در جلساتشون از دستهها. اینطور نبود که فرمانده تیپ بنشیند و به فرمانده گردانهایش دستورات را ابلاغ کنند وآنها هم به ردههای پایینتر. نخیر. فرمانده گردان باید میرفت شناسایی میکرد، پیشنهاداتش را میآورد که چهکار میخواهد بکند چه جور میخواهد پاکسازی کند، چطور تصرف کند. تمامی اینها بحث میشد و بعد تصمیمات گرفته میشد. و ما پیشنهاداتمان را در جلسات فرماندهان در حضور برادر محسن و امیر صیاد شیرازی ارائه میدادیم وتصمیمات اصلی اتخاذ میشد.
اما درکنار تمام این تلاشهای شبانهروزی یاد گرفته بودیم که به خدا توکل کنیم. در انتها بچهها میگفتند خدایا آنچه در وسعمان بوده است، انجام دادیم، حالا اگر کاری انجام نشده است و یادمان رفته که آن هم از روی ضعفمان است، تو خودت ما را راهنمایی کن. ما در آخر خودمان را میسپردیم به آن کسی که صاحب اصلی بود.
یعنی واقعاً در عملیات بیتالمقدس علیالخصوص مرحله اول خودمان را سپردیم به خدا.
اشتباه نشود، فکر نکنیم که نیروهای ایرانی میگفتند ما خودمان را سپردیم به خدا توکل کردیم پس برویم بخوریم و بخوابیم تا شب عملیات، خدا خودش تمامی این مسائل را درست میکند. نخیر. تمام تلاشها باید انجام میشد و در انتها توکل معنا پیدا میکرد و در واقع به آنچه که خدا برای ما میخواست راضی بودیم.
به نظرم این۴ مورد، از اصلیترین دلایلی است که باعث پیروزی عملیات بیتالمقدس شد و چیزی که به ذهنم میرسد یکی از کمکهای الهی بودکه البته از این امدادها در عملیات بیتالمقدس زیاد است اما چیزی که بنده به ذهنم میرسد طولانی شدن مرحله سوم عملیات است که واقعاً کارگره خورده بود و نیروها خسته بودند. حدوداً فکر میکنم ۱۵ روز مرحله سوم طول کشید و دیگر عراق تمامی یگان ها و ادواتش را به کار گرفته بود و اگر ما درهمان روزهای اول خرمشهر را فتح میکردیم، یعنی قبل از اینکه اکثر ادوات عراق به منطقه منتقل، قطعاً غنایم کمتری میتوانستیم بگیریم و همچنین اسیر کمتری.
همینقدر بگویم که بهوسیله غنایم بهدست آمده در عملیات بیتالمقدس، سپاه توانست تیپهای خود را تبدیل به لشکر کند و ما تا مدتها از نظر ادوات جنگی در مضیغه نبودیم.
نویسنده: حمید حکیمالهی- زهرا عابدی