۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

افغانستان؛ زخم‌خورده

افغانستان؛ زخم‌خورده

افغانستان؛ زخم‌خورده

جزئیات

بررسی مختصر تاریخ معاصر افغانستان و وضعیت سیاسی این کشور/ به بهانه ناآرامی‌های اخیر در کشور افغانستان

2 مرداد 1400
«افغانستان» کشوری که در حال حاضر زیر پای اشغالگران آمریکایی روزگار خوشی ندارد، از شمال به ترکمنستان، از شرق و جنوب شرقی به پاکستان، از شمال شرقی به چین و از غرب به ایران محدود می‌شود. ازجمله شهرهای مهم آن می‌توان به کابل، قندهار، مزار‌شریف، هرات، میمند، خاش و جلال‌آباد اشاره کرد. مردمان این سرزمین از نژادها و اقوام گوناگونی هستند. اقوامی چون «پشتون»ها – تشکیل شده از دو قبیله بزرگ ابدالی و قیلزایی- که به زبان پشتو (مخلوطی از زبان فارسی و هندی) سخن می‌گویند. «هزاره»ها در قسمت غربی افغانستان ساکن هستند و به فارسی دَری سخن می‌گویند. هم‌چنین اقوام ازبک، ترکمان، قرقیز و... در شمال افغانستان ساکن هستند و به زبان ترکی آسیای مرکزی صحبت می‌کنند، اما این‌که چرا حال و روز افغانستان چندان خوب نیست؟...
 
آن روز که افغانستان از ایران جدا شد
افغانستان از دیرباز، بخشی از خاک پهناور ایران بود. بعد از قتل نادرشاه افشار توسط عده‌ای از فرماندهان لشکرش در سال ۱۱۲۶.ش، «احمدخان ابدالی» که جزو سرداران نادر بود، مقدمات استقلال افغانستان را فراهم کرد. او که از خاندان «سدوزایی»- از اقوام پشتون - بود گرچه اعلام استقلال کرده بود، اما دولت ایران –چه در زمان کریمخان زند و چه بعد از روی کار آمدن آغامحمدخان قاجار- به هیچ‌وجه این استقلال را به رسمیت نشناخت. چند دهه بعد «دوست محمدخان بارَک‌زایی» با استفاده از حمایت استعمارگران انگلیسی توانست خاندان سدوزایی را ساقط کند و قدرت را به شکل کامل در دست بگیرد. مردم افغانستان چه در زمان حکومت سدوزایی‌ها و چه بعد از روی کار آمدن بارک‌زایی‌ها، شرایط بسیار سخت و پر ظلم و ستمی را تحمل کردند. به ویژه این که اقوام غیرپشتون، بیشتر تحت‌فشار اختناق و استبداد، روزگار می‌گذراندند. تا این‌که در اواسط دوره قاجار و در زمان سلطنت ناصرالدین شاه، نمایندگانی از هزاره‌ها و شیعیان افغانستان از دولت ایران، در مقابل ظلم و ستم بارک‌زایی‌ها کمک خواستند.
ناصرالدین شاه قاجار هم که در پی جبران تحقیر تاریخی شکست ایران از روس‌ها در دوران فتحعلی شاه بود و برای این‌که جلوی سرکشی‌های خاندان بارک‌زایی بایستد؛ لشکری را برای ساقط کردن این خاندان روانه ولایت هرات افغان کرد. این لشکر توانست بعد از جنگ با سربازان بارک‌زایی، شهر هرات را به تصرف کامل خود درآورد. با درخواست کمک بارک‌زایی‌ها از دولت استعمارگر انگلیس، دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ داد و ارتش این کشور از جنوب وارد خاک ایران شد و جزایر خارک و ابوموسی و بوشهر را به اشغال خود درآورد. به این ترتیب ناصرالدین شاه که تاب جنگ با انگلیسی‌ها را نداشت بر سر میز مذاکره نشست. براساس توافق‌هایی که در معاهده پاریس میان ایران و انگلیس حاصل شد؛ در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۲۳۵.ش افغانستان کاملاً از ایران جدا شد و اعلام استقلال کرد.
 
اصلاحاتی که ارمغانش غرب‌زدگی بود
کشور افغانستان تا زمان حکومت امیر شیرعلی‌خان –از خاندان بارک‌زایی- به شکل سنتی باقی مانده بود. در سال ۱۲۴۷.ش و با روی کار آمدن امیر شیرعلی‌خان، این کشور کمی از حالت سنتی خود درآمد و اولین بنیان‌های روشنفکری و مشروطه‌خواهی را به خود دید. امیر شیرعلی‌خان به علت تأثیرپذیری از دو جریان تفکری، مدرن کردن و نظام‌مند کردن اداره کشور را در رأس سیاست‌ها و برنامه‌های حکومتش قرار داد. یکی از این دو جریان، اندیشه‌های سید جمال‌الدین اسدآبادی بود و دیگری جریان افکار غربی و به ویژه حضور مستشاران نظامی انگلیسی.
بر همین اساس، وی در طول حکومت ده ساله خود اقدامات عمرانی و اصلاحی‌ بسیاری انجام داد که می‌توان به ایجاد چاپخانه سنگی در کابل، چاپ جزوه‌ها و رساله‌های دولتی با هدف بالا بردن اطلاعات کارمندان دولت، تنظیم نظام پستی، چاپ تمبر، ایجاد چاپارخانه، تشکیل ارتش منظم و تأسیس مدرسه نظامی جهت آموزش افسران ارتش اشاره کرد.
این نوع اصلاحات در آن دوره در کشورهایی که حاکمانش به شکل مستقیم یا غیرمستقیم تحت نفوذ انگلستان بودند انجام شده است. مشابه همین اقدامات در ایران و در زمان ناصرالدین شاه و به وسیله میرزا حسینقلی‌خان سپهسالار انجام شده1. به هرحال با شروع این نوع اقدامات، بدنه دربار و حاکمان افغانستان به طرف غرب‌زدگی و فاصله گرفتن از مسائل دینی و مذهبی رفت و کار به جایی رسید که حدود ۶۰ سال بعد و پس از قتل محمد نادرشاه –از خاندان بارک‌زایی- و روی کار آمدن فرزندش محمدظاهر شاه، سیاست انگلیسی کشف حجاب در افغانستان و توسط زنان خانواده وی در سال ۱۳۱۲.ش اجرا شد.
 
طالبان در افغانستانمارکسیست‌های کودتاگر و جمهوری‌خواه!
محمد ظاهرشاه بعد از ۳۹ سال سلطنت و البته تلاش بسیار برای غربی کردن افغانستان، با کودتای عده‌ای از افغان‌های کمونیست به رهبری ژنرال محمد داودخان در سال ۱۳۵۱ از سلطنت برکنار شد. در آن سال‌ها، استعمار شوروی با نفوذ در میان افسران ارتش کشورهای اسلامی و با تبلیغ مَرام کمونیستی در میان روشنفکران این کشورها، زمینه را برای گسترش حطیه قدرت خود در سطح بین‌المللی ایجاد می‌کرد. بر همین اساس طرفداران تفکر مارکسیست در افغانستان توانستند با کمک شوروی علیه سلطنت محمد ظاهرشاه کودتا کنند. کودتاگران در سال بعد و با ساقط کردن کامل خاندان سلطنتی، اعلام جمهوری کردند. جمهوری‌ای که تا ۱۰ سال، کودتاهای بسیاری به خود دید و صحنه درگیری گروه‌های مختلفی از وابستگان به بلوک شرق و مخالفان آن‌ها شد.
وقوع کودتاهای پی در پی باعث شد هرج و مرج سراسر این کشور را فرا بگیرد و میان گروه‌های سیاسی مختلف از مذهبی، کمونیست و طرفداران بلوک غرب درگیری و جنگ ایجاد شود. تا این‌که در اواسط سال ۱۳۵۷، حکومتی در افغانستان روی کار آمد که کاملاً مورد حمایت شوروی بود. این حکومت که با کودتا و با ریاست «حفیظ‌الله امین» بر سرکار آمده بود، گرایشی کمونیستی داشت و مورد حمایت کشور شوروی بود. این حکومت در مقابل جریان‌های اسلام‌گرا قرار داشت و در عین حال با بسیاری از قوانین و شعائر مذهبی جامعه افغانستان هم مبارزه می‌کرد و درصدد حذف آن‌ها بود. از آن‌طرف، مجاهدین افغانستان که خواستار برقراری احکام اسلامی در کشورشان بودند با پیروزی انقلاب اسلامی ایران روحیه‌ای مضاعف پیدا کردند و تحرکات خود را در مبارزه با حکومت امین بالا بردند. با پیوستن قبایل مختلف افغان در شرق این کشور به صف مجاهدین، حکومت امین که احساس خطر کرده بود برای سرکوب قیام مجاهدین، از شوروی تقاضای کمک کرد. دولت افغانستان در ۲۵ فروردین ۱۳۵۸ تقاضای اعزام ۱۵ تا ۲۰ بالگرد همراه با پرسنل از شوروی کرد و دولت شوروی هم در ۲۶ خرداد همان سال با اعزام دسته‌های تانک، خودروهای زرهی و نیرو جهت حفاظت از دولت و هم‌چنین فرودگاه‌های نظامی، به این درخواست پاسخ مثبت داد. در دی ماه ۱۳۵۸، شوروی رسماً وارد خاک افغانستان شد و این کشور را به اشغال خود درآورد.
 
طالبانی که آمریکا پدید آورد
اولین حزب اسلامی مبارز در افغانستان، با نام «جمعیت اسلامی» در سال ۱۳۳۹ شکل گرفت. رهبر این حزب «برهان‌الدین ربانی» بود که در سال ۱۳۹۰ در یک توطئه مشترک آمریکایی و طالبانی به شهادت رسید. وی استاد الهیات دانشگاه کابل بود و این جمعیت را با تعدادی از دانشجویان و افراد معتقد و تحصیل‌کرده این دانشگاه تشکیل داده بود. به عنوان مثال «احمدشاه مسعود» در دوره دانشجویی‌اش به این حزب پیوست، اما در مقابل این جمعیت، گروه‌های اسلام‌گرای دیگری بودند که گرایش شدیدی به عربستان داشتند. گروه‌هایی چون حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار، اتحاد اسلامی به رهبری عبدالرسول سیاف و حزب حرکت انقلاب اسلامی به رهبری بنی‌محمدی که بیشتر اعضای حزبش از میان طلاب علوم دینی مدارس مذهبیِ اردوگاه‌های آوارگان افغانی در پاکستان، تشکیل شده بود.
با شروع جهادِ افغان‌ها علیه استعمار شوروی در قالب «جنبش مجاهدین افغانستان» که همان رزمندگان جهاد بودند؛ گروه‌هایی از آن‌ها که به لحاظ عقیدتی قرابت فکری با عربستان داشتند دو سازمان افراطی را با نام‌های «جماعت التکفیر» و «الهجرت و جماعت المسلمین» را با کمک عده‌ای از اعراب وهابی تشکیل دادند. این دو سازمان به همراه گروه‌های افراطی حکمتیار و بنی‌محمدی از گروه‌هایی بودند که پایه تشکیل گروه طالبان را در افغانستان گذاشتند.
نخستین کمک پنهانی تسلیحاتی و نظامی آمریکا به اسلام‌گراهای افراطی در سال ۱۳۵۸ و سپس به شکل علنی در سال ۱۳۶۵ و از طریق پاکستان انجام شد. کمک‌هایی که در سال‌های بعد هم ادامه پیدا کرد و پس از اخراج اشغال‌گران ارتش سرخ از افغانستان، برای مقابله با اسلام‌گراهای ضداستکبار غرب در این کشور تداوم پیدا کرد. افراطی‌های افغانستان با همراهی ملاعمر و بن‌لادن اتحادی به وجود آوردند با نام «طالبان» که با حمایت مستقیم مالی، نظامی و تسلیحاتی دو کشور آمریکا و عربستان سعودی هدفی جز مقابله با اسلام انقلابی و اصیل نداشت.
گرچه طالبان از اکثریت گروه قومی پشتون به وجود آمده‌اند و حدود ۴۰ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهند ولی این به معنای حمایت صددرصدی پشتون‌ها از تفکرات انحرافی القاعده نیست. در واقع اکثریت اعضای طالبان کسانی بودند که هرگز با کمونیست‌ها نجنگیده بودند، بلکه طلبه‌های دینی جوانی بودند که در صدها مدرسه الهیات اسلامی وهابیون در اردوگاه‌های آوارگان افغان در پاکستان تفکر افراطی پیدا کرده بودند و رفتارها و تفکرات انحرافی آن‌ها ربطی به قومیت‌شان نداشت.
با قدرت گرفتن طالبان، گروه‌های مجاهد افغانستان به رهبری «احمدشاه مسعود» بعد از سال‌ها جهاد علیه ارتش سرخ شوروی، مجبور به جنگیدن با افراطی‌های القاعده و طالبان شدند، اما متأسفانه به دلیل حمایت کامل آمریکا و عربستان از این گروه سیاسی، طالبان توانستند در سال ۱۳۷۵ کابل را تصرف کنند. آن‌ها بعد از تسلط بر بیشتر مناطق افغانستان، رفتارهای افراطی خود را که برگرفته از تفکرات انحرافی وهابیت بود، آغاز کردند: ممنوع کردن تحصیل دختران، کشتن شیعیان به جرم کفر یا عزاداری برای حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع)، نابود کردن آثار باستانی افغانستان مثل مجسمه‌های بودا، و ...

داستان ۱۱ سپتامبر و اشغال افغانستان
برج های دوقلو یازده سپتامبربا وجود این‌که طالبان توانسته بود کابل، شرق و جنوب شرقی افغانستان را به تصرف خود درآورد، اما نیروهای مجاهد تحت رهبری «احمدشاه مسعود» - معروف به شیر درة پنجشیر- هیچ‌گاه اجازه ندادند که پای طالبان به منطقه پنجشیر و کوهستان سالنگ برسد. به هرحال رزمندگان مجاهد هم‌چنان در صحنه باقی ماندند و با ایثار بسیار توانستند بعد از سال‌ها جهاد علیه طالبان، آن‌ها را عقب رانده و شرایط را به سمت نابودی طالبان به پیش ببرند. این مسئله، خوشایند آمریکایی‌ها و حامیان القاعده نبود. به همین دلیل مأمورانی با نام القاعده، اما با پول، سلاح و نقشه سازمان «سیا» تنها دو روز مانده به ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) در قالب خبرنگار، ترتیب مصاحبه‌ای با رهبر مجاهدان افغان را دادند تا با به شهادت رساندن او، راه را برای اشغال کامل افغانستان به دست آمریکایی‌ها و غارت منابع این کشور توسط آن‌ها باز کنند.
بعد از شهادت احمدشاه مسعود -که افغان‌ها او را «آمرصاحب» خطاب می‌کنند- و حمله آمریکا به افغانستان، ظاهراً همه چیز آرام شد تا آمریکایی‌ها در آرامش، انحصار کشت خشخاش و برداشت تریاک را از آن خود کنند و معادن اورانیوم این کشور را برای منافع ایالات متحده استخراج کنند.
و مهم‌تر این‌که بعد از گذشت یک دهه اشغالگری، هم‌چنان طالبان در این کشور حضور دارند و با همراهی اشغالگران آمریکایی به کشتار مردم بی‌دفاع افغان مشغول‌اند.

نویسنده: انوشه میرمرعشی

پی نوشت
۱.برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به کتاب «میرزا حسین سپهسالار» از موسسه فرهنگی قدر ولایت.
منابع‌
• جغرافیای کامل جهان، حبیب‌الله شاملوئی، انتشارات بنیاد، چاپ ششم، ۱۳۶۳.
• جنگ افغانستان و شوروی؛ عامل فروپاشی جهانی کمونیسم، امیر اعتماد دانشیار، انتشارات بهینه، ۱۳۷۱.
• دانشنامه «دانش گستر»، جلد۲، مؤسسه علمی و فرهنگی دانش گستر، تهران ۱۳۸۹.
• در پایتخت فراموشی، محمدحسین جعفریان، سوره مهر، ۱۳۹۱.
• روزشمارشمسی، علی حائری و همکاران، مرکز پژوهش‌های صداو سیما، ۱۳۸۲.
• طالبان؛ جنگ، مذهب و نظام جدید در افغانستان، پیتر مارسدن، ترجمه: کاظم فیروزمند، نشر مرکز، چاپ دوم بهار ۱۳۸۸.
• طالبان؛ زنان، تجارت مافیا و پروژه عظیم نفت در آسیای مرکزی، احمد رشید، ترجمه: نجله خندق، نشر بقعه، ۱۳۸۱.
• مقاله «افغانستان و اصلاحات تاریخی»، علیخان سعیدی، سایت پژوهش‌سرای تاریخ افغانستان، بخش تحقیق‌ها و پژوهش‌های تاریخی.
 
 
 

مقاله ها مرتبط