۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

از آن روزها یادم می آید

از آن روزها یادم می آید

از آن روزها یادم می آید

جزئیات

خاطره ای از شهیدان حسن باقری و دکتر مجید بقایی/ به مناسبت ۹بهمن، سالروز شهادت شهیدان حسن باقری و دکتر مجید بقایی، سال ۱۳۶۱

9 بهمن 1403
نسیم صبحگاهی زمستان سال ۶۱ رعشه ای در وجودم انداخته بود.
در حال هوای خودم بودم که برادر محمد باقری مسؤول اطلاعات وعملیات قرارگاه کربلا با عجله صدایم کرد و پس از صحبت هایی که میانمان رد و بدل شد قرار بر این گذاشته شد که جهت سرکشی و کنترل گزارشات داده شده در خصوص خطوط مقدم منطقه شرهانی زبیدات و بیات به آن مناطق رفته و پس از آن وضعیت منطقه را به ایشان انعکاس دهم شناسایی و کنترل منطقه تا نزدیکی ظهر به طول انجامید و در راه بازگشت سری به مقر تاکتیکی قرارگاه در منطقه شهری طیب رفتم، بیشتر فرماندهان ارتش و سپاه در آنجا بودند جو خاصی حاکم بود پس از انجام فریضه نماز جماعت و صرف نهار از آنجایی که با سردار شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی) فرمانده نیروی زمینی سپاد در آن موقع دوستی نزدیکی داشتم و علت این آشنایی هم از طریق سردار شهید دکتر مجید بقایی بود که او را به من معرفی کرده بود تصمیم گرفتم سری به او بزنم ، البته دوستی ما به روزهای بهمن سال ۵۹ برمی گشت و بنده به ایشان و شهید دکتر مجید بقایی که آن موقع فرمانده قرارگاه کربلا بود علاقه بسیار داشتم و در هر فرصتی که به دست میآوردم به سراغ آنها می رفتم خوب بلاخره شهید حسن را توانستم در فرصتی پیدایش کنم. در حین صحبت هر دو کاهویی برداشتیم و همین طور که در محوطه قدم می زدیم مشغول خوردن کاهو بودیم که ناگهان محسن اسماعیلی با دوربینش سر رسید و در آن لحظه آماده شد که عکسی از ما بگیرد و بقول خودش سند جرمی از ما داشته باشد شهید باقری که متوجه کار او شده بود بلافاصله به من اشاره کرد که کاهو را پشت سرت پنهان کن و دهانت را هم ببند محسن که حواسش به تنظیم کردن دوربین بود متوجه این نشد که ما چه کار کردیم و در همان موقع عکسی از ما گرفت اما خواست خدا این بود که حسن این عکس را نبیند، چرا که سه روز بعد در همان ساعتی که این عکس شکار شده بود حسن بهمراه دکتر مجید بقایی، تقی رضوانی و مجتبی مومن نیا بر اثر اصابت ترکش روحشان در آسمان ها به پرواز درآمد و به لقاء دوست شتافتند. ان شاء الله که راهیان خوبی باشیم.

نویسنده: حمید حکیم الهی

مقاله ها مرتبط