۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

جان‌فدا

جان‌فدا

جان‌فدا

جزئیات

روایتی از زندگی طلبه شهید محمد زارع‌مویدی/ به مناسبت ۲۴ آبان، سال‌روز شهادت شهید زارع‌مویدی در اغتشاشات شیراز، سال ۱۴۰۱

24 آبان 1402

در آبان ۱۴۰۱ زمانی که رسانه‌های غربی و معاندین انقلاب و اسلام از آب گل‌آلودشده توسط خودشان ماهی می‌گرفتند و مردم را به اغتشاش و آشوب دعوت می‌کردند، در خیابان‌ها بسیجیان جان بر کف برای ایجاد امنیت و آرامش تلاش می‌کردند. شهید زارع مویدی یکی از همان بسیجیان بود که در خیابان «معالی‌آباد شیراز» به ضرب سنگ اغتشاشگران به شهادت رسید. آنچه می‌خوانید روایتی است از زندگی شهید محمد زارع مویدی.

***

حجت‌‌الاسلام محمد زارع مویدی دوازدهم فروردین ۱۳۶۴ در منطقه بیضا، سی‌کیلومتری شمال‌غربی کلان‌شهر شیراز متولد شد. پس از اتمام دوران مدرسه برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه رفت. در کنار تحصیل علم به کشاورزی مشغول شد. به خاطر تحصیل طلبگی، او را «شیخ‌محمد» صدا می‌کردند. پس از معمم شدن، امام جماعت مسجدی در بیضا شد.

با اینکه درآمد زیادی داشت، ساده‌زیستی را سرلوحه زندگی‌اش قرار داد. از نوجوانی وارد بسیج شد. خانواده‌اش اگر او را در پای کتاب یا زمین کشاورزی پیدا نمی‌کردند، سراغ بسیج می‌رفتند. بیشتر وقتش را در اردوهای جهادی می‌گذراند. پل دختر، سراوان، سیل شیراز و هرجایی که نیاز به کمک بود، حضور داشت. خدمت‌رسانی به مردم و امدادرسانی به ویژه در مناطق محروم یا سیل و زلزله‌زده به عنوان بسیجی، طلبه یا جهادگر، حضور در سیل لرستان و خوزستان و خدمت‌رسانی به مناطق محروم سیستان‌وبلوچستان و فارس و بعد هم کرونا از جمله خدمات او بود.

شیخ‌محمد در عرصه وقف هم بسیار فعال بود و از واقفان مطرح شهرستان بیضا به حساب می‌آمد. او زمین بزرگ و وسیعی در آن شهرستان و زمین دیگری هم برای ساخت مسجد و حسینیه وقف کرده‌بود که اکنون در حال ساخت است. حجت‌الاسلام قانع، مدیرکل تبلیغات اسلامی فارس، از نزدیک در جریان فعالیت‌های خیرخواهانه او بوده‌است و شهید را این‌گونه روایت می‌کند «این طلبه عزیز در حوزه‌های علمیه شیراز تحصیل کرده و نزد اساتیدی همچون آیت‌الله حائری شیرازی و برخی دیگر از علمای اخلاق شاگردی کرده‌بود. روحیات اخلاقی و عرفانی ویژه‌ای داشت. شیخ‌محمد مویدی همیشه در آرزوی شهادت بود.»

شیخ‌محمد، عاشق شهادت بود. او حاضر بود برای بارور شدن درخت توانمند انقلاب، جان خود را فدا کند. به کمک در عرصه جهاد بسنده نکرد. تک‌تیرانداز بود و برای مقابله با دشمن تکفیری و داعش چندباری عازم سوریه شد. دو ماه پیش از شهادتش نزدیک بود به خاطر افتادن در استخر پانزده‌متری غرق شود. از شهید نقل شده‌است که در آن لحظات به سیدالشهدا توسل کرده و گفته‌بود «آقا منو نجات بده. می‌خوام در راه شما شهید بشم.» سرانجام، چند نفر رسیدند و نجاتش دادند.

او برای سیزدهم آذر ۱۴۰۱ بلیت سوریه داشت. دو روز قبل از شهادت به همسرش گفته‌بود: «همین چند روز شهید می‌شم و کار به سوریه نمی‌کشه.» حتی جای دفن خود را به دوستانش نشان داده و گفته‌بود «یا به سرم ضربه می‌خوره یا قلبم.»

شهید هرپنج‌شنبه‌ها برای گشت بسیج می‌رفت. اما به خاطر اغتشاشات پیش‌آمده در ماه‌های اخیر، روزهای گشت متفاوت بیشتر شده‌بود. عصر سه‌شنبه همراه بچه‌های یگان اطلاعات بسیج به معالی‌آباد رفته‌بود. زمانی که همه رسانه‌های غربی دعوت به تجمع و اغتشاش می‌کردند، شیخ‌محمد و دوستانش که پانزده نفری بودند، برای برقراری امنیت و دفاع از نظام جمهوری اسلامی ایران می‌رفتند. اغتشاشگران با شلوغ‌کاری، آنها را به کناری کشانده و نزدیک ساختمانی مسکونی با سنگ، آجر و کوکتل مولوتوف به آنها حمله کردند. همه مجروح شدند. شیخ‌محمد به سرش ضربه خورد. پس از انتقال به بیمارستان، بر اثر شدت جراحات در ۲۴ آبان به فیض شهادت نائل شد.

شیخ‌محمد می‌دانست که روزی شهید می‌شود و با عِلم به شهادت و جان‌فشانی و ایثار در این عرصه پا نهاد. همسرش او را مصداق آیه شریفه «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» می‌داند و خطاب به دشمنان دین و کشورمان می‌گوید «آنها نیز بدانند که راه شهیدمویدی در حفاظت و صیانت و پاسداری از انقلاب و آرمان‌های امام راحل و شهدا همواره جاویدان و مستدام خواهدبود.»

از این شهید بزرگوار دو فرزند پسر بر جای مانده‌است، حسین و محمدامین فرزندان نه و دوازده‌ساله شهید محمد زارع مویدی و ادامه‌دهنده راه پدر هستند.

براساس وصیت این شهید والامقام، پیکر مطهرش به شهرستان بیضا منتقل و در حسینه‌ای در این شهر به خاک سپرده‌شد.


نویسنده: زهرا هودگر

مقاله ها مرتبط