۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

از حاج آقا روح الله تا امام‌خمینی(ره)

از حاج آقا روح الله تا امام‌خمینی(ره)

از حاج آقا روح الله تا امام‌خمینی(ره)

جزئیات

چهار برش تاریخی از قبل و بعد واقعه حمله به فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲ شمسی/ به مناسبت ۲ فروردین، سالروز هجوم مأموران ستم‌شاهی پهلوی به مدرسه فیضیه قم ۱۳۴۲

2 فروردین 1400
هنوز آقا اول کار است!
 آیت الله بروجردی که به‌رحمت خدا رفت، بخشی از مذهبیون که نسبت ‌به وضعیت موجود و گسترش فساد و دیکتاتوری در جامعه توسط رژیم پهلوی بسیار معترض بودند، به‌دنبال مرجع تقلیدی می‌گشتند که جسارت مبارزه با شاه و دربار را داشته باشد. همان موقع تعدادی از هیئتی‌های بازار تهران و تعدادی از مبارزین مسلمان راه افتادند و رفتند قم برای دیدن مراجع تقلید و تسلیت و سرسلامتی گفتن به آن‌ها. جالب است که افراد هر دو گروه جداگانه که به‌دیدار حاج آقا روح الله رفته بودند. به متفاوت بودن شخصیت و درجه علمی او با سایر مراجع پی‌برده بودند؛ اما چون حاج آقا روح الله با وجودی که از سی‌سالگی اجازه اجتهاد داشت، تا آن موقع رساله‌ای چاپ نکرده بود. قاعدتاً به‌ذهن آن‌ها این‌طور خطور کرد که حتماً حاج آقا نمی‌خواهد وارد گود شود و... .
 تا اینکه دولت عَلم در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۴۱ لایحه‌ای را به‌تصویب رساند به‌نام «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» و در آن شرط التزام به اسلام و سوگند به قرآن را از شرایط انتخاب شوند‌گان مجلس حذف کرد و در بخش دیگر لایحه هم به زن‌ها حق رای داده بود. به‌محض انتشار خبر تصویب این لایحه در روزنامه‌ها حاج آقا روح الله همه مراجع را به خانه‌اش دعوت کرد و به گفتگو با آن‌ها نشست که این لایحه می‌خواهد کاری کند که دولت بهایی‌ها و مخالفین اسلام را به ‌مجلس بفرستد و مگر در این کشور مردها آزادند در رای دادن که زن‌ها آزاد باشند؟! آن‌ها می‌خواهند زن‌های ما را به فساد بکشانند و... . بعد از آن‌هم در تاریخ ۱۵ آبان یک اعلامیه شدیدالحنی خطاب به دولت فرستاد و کار تصویب لایحه را خائنانه و نقشه شوم دشمنان اسلام خواند. با پخش اعلامیه حاج آقا روح الله، نور امیدی به دل‌های متدینین و دانشجویان افتاد و دوباره تعدادی از هیئتی‌های بازار به‌همراه تعدادی از دانشجویان مذهبی به‌‌دیدن او رفتند، دیداری که بعد از لغو لایحه و کوتاه آمدن دربار صورت گرفت اما حاج آقا روح الله در آن دیدار به آن‌ها گفت: شما حالا غیر از آگاهی دادن به مردم وظیفه دیگری ندارید و هنوز آقا اول کار است!» (1)
 
اموالشان را مصادره می‌کنم و می‌دهم به رعیت
کِندی اعلام کرده بود که تنها در صورتی یک وام ۳۵ میلیون دلاری به ایران پرداخت می‌کند که شاه یکسری اصلاحات انجام بدهد و اصلاحات ارضی را درست مثل چهل و چهار کشور، زیر نفوذ آمریکا به‌اجرا بگذارد. نتیجة آن دستور و البته حرف‌شنوی محمد‌رضا پهلوی شد «انقلاب سفید شاه». حاج آقا روح الله که حالا دیگر برای مردم شده بود «آقای خمینی» بعد از مطرح شدن این قضیه در یک سخنرانی اعلام کرد که اگر واقعاً دلشان می‌خواهد به طبقه زحمتکش و دهقان خدمتی بکنند، من به‌عنوان حاکم شرع در مقابل بدهکاری شرعی مالکان، اموالشان را مصادره می‌کنم و می‌دهم به رعیت...آقا! این‌ها می‌خواهند بازاری برای کشورهای خارجی درست کنند... .
بعد هم چند روز مانده به رفراندوم ۶ بهمن سر انقلاب سفید شاه، وقتی محمدرضا تصمیم گرفت برای نشان دادن قدرتش به مردم و روحانیون، به قم برود آقای خمینی فتوا داد که خارج شدن از خانه در روز دیدار شاه از قم حرام است و همین فتوا کافی بود که روز ۴ بهمن ۱۳۴۱ اهالی قم و روحانیون در خانه‌ها بمانند و شاه حسابی ضایع شود. آن‌وقت محمدرضای عصبانی در میدان آستانة قم سخنرانی توهین آمیزی خطاب به روحانیون و علما کرد و گفت که: دیگر مفت‌خوری تمام شد.این‌ها[علما و روحانیون] ارتجاع سیاه هستند، درک ندارند، بد نیت هستند. در واقعه آذربایجان با پیشه‌وری ائتلاف کردند و با او شراب خوردند...، این‌ها صد برابر خائن‌تر از حزب توده هستند... .
دو روز بعد رفراندوم برگزار شد و باوجود تحریم شرکت در انتخابات و شرکت نکردن اکثریت مردم در آن اعلام شد انقلاب شاه رای آورده و اصلاحات شاه که در واقع همان اصلاحات آمریکا بود، به‌اجرا در می‌آید. بعد از آن با دیدارها، تماس‌ها و گفتگوهایی که آقای خمینی با علما و مراجع تقلید در سرتاسر کشور داشت قاطبه آن‌ها اعلام کردند که نوروز ۱۳۴۲ عزای عمومی است و خود آقای خمینی هم در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که به‌دلیل اقدامات ضد اسلام رژیم، روحانیت امسال عید ندارد.(۱)
 
چاپید شاه، چاپید شاه
روز دوم فروردین سال ۴۲ برابر شده بود با سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) و در منزل علما و روحانیون زیادی مجلس عزا برپا شده بود. حالا اما آقای خمینی، عالم شناخته شده‌ای بود که جمع زیادی از طلبه‌ها و مذهبیون شهرهای تهران، قم و اصفهان تحت عنوان «هیئت‌های موتلفه اسلامی» با او و مبارزاتش همراه شده بودند. عصر دیروزش، یعنی عصر روز اول فروردین، بااینکه شب شهادت امام صادق(ع) بود، از ساختمان فرمانداری قم صدای ساز و آواز می‌آمد، تا حدودی هم اوضاع شهر غیر طبیعی بود. درخیابان‌های قم، کلی ارتشی و مامور شهربانی قدم می‌زدند. خانة آقای خمینی مجلس عزا به‌پا بود و آیت الله محمد آل طاها بالای منبر با حالت دگرگون فریاد می‌زد که: مگر امشب شب شهادت امام صادق (ع) نیست؟ چرا باید از بلندگوی فرمانداری و شهرداری صدای ساز و آواز پخش شود؟ حیا نمی‌کند این فرماندار هرزه؟...
یاران آقای خمینی همان عصر قرار گذاشتند که فردا بعد از مجلس عزایی که در منزل ایشان است در برنامه عزاداری مسجد اعظم و مدرسه فیضیه، اعلامیه «روحانیت امسال عید ندارد» آقا را بین زائران حضرت معصومه (س) پخش کنند.
برنامة صبح منزل آقا با حضور جمعیت کثیری از مردم شروع شد و گرچه وسطش عده‌ای ساواکی برای بهم‌خوردن مراسم بی‌جهت صلوات می‌فرستادند اما با تهدید آقا که اگر بخواهید مجلس را بهم‌بزنید و اخلال کنید فوراً به صحن مطهر حرکت می‌کنم و سخنانم را به‌گوش مردم می‌رسانم، برنامه با نظم ادامه پیدا کرد و مراسم عزاداری بدون مشکل تمام شد.
طبق برنامه مراسم عزاداری فیضیه در‌حال برگزاری بود وتعدادی از طلبه‌ها و بچه‌های هیئات موتلفه مشغول پخش اعلامیه‌ها بودند که ناگهان حمله کماندوها و چماقدارهای ساواکی با و کتک‌زدن مردم و بعد درگیر شدن طلبه‌ها با آن‌ها شروع شد. کمی بعد کماندوها به‌طرف طبقه دوم مدرسه رفتند و شروع کردند به پرت کردن وسایل طلبه‌ها از حجره‌ها که در میان آن‌ها قرآن و ادعیه هم به پایین پرت می‌شد. اندکی بعد کماندوها چند تن از طلبه‌ها را از طبقه دوم به پایین پرت کردند.... دل بچه‌های هیئت موتلفه برای آقا شور می‌زد اما جلوی در ورودی چماقدارها ایستاده بودند و خروج از آن ممکن نبود. ناگهان فکری به‌ذهن حاج مهدی عراقی رسید. دست‌هایش را بالا برد و درست مثل چماقدارها، رفت به طرف در ورودی و در همان حال هم‌صدا با چماقدارها که فریاد می‌زدند جاوید شاه فریاد می‌کشید: چاپید شاه، چاپید شاه و این‌طوری شد که از سد چماقدارها گذشتند و تا خود یخچال قاضی یک نفس دویدند...(۳)
 
شما امروز از چه می‌ترسید؟
بچه‌های هیئت که رسیدند به خانه آقا دیدند آنجا غوغایی برپاست. طلبة زخمی‌ای را از فیضیه آورده‌بودند به خانه آقا و ایشان خود مشغول مداوا و پرستاری از او بود. بچه‌های هیئت خواستند در خانة آقا را ببندند تا بتوانند در‌مقابل حمله کماندوها از ایشان دفاع کنند که آقا تشرشان زد در را نبندید، اگر بخواهید در را ببندید همین الان می‌روم فیضیه. بعد آقا محکم و استوار به یارانش گفت: شما امروز از چه می‌ترسید؟ عجیب است برای کسانی‌که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند خود را ببازند...،دستگاه شاه خود را با ارتکاب این جنایت رسوا و مفتضح ساخت...،وظیفه ما است برای هرگونه ناملایمات خود را آماده کنیم....
آن‌روز البته فقط حوزه علمیه قم نبود که مورد حمله و تاخت و تاز ماموران رژیم قرار گرفت، مدرسه طالبیه تبریز هم آن‌روز از حمله وحشیانه ماموران شاه به طلبه‌ها و مردم عادی شرکت کننده در مراسم عزاداری شهادت امام جعفر صادق(ع) در امان نمادند. چهل روز پس از واقعه حمله عمّال شاه به مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز و به‌مناسبت چهلم شهدای آن‌روز طی یک اعلامیه شدیدالحنی امام فرمود: من قلب خود را برای سرنیزه‌های مامورین شما حاضر کرده‌ام ولی برای زورگویی‌ها و خضوع در مقابل جباری‌های شما حاضر نخواهم کرد. من به‌خواست خدا احکام خدا را در هرموقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را بر ملا می‌کنم... .
کمی بعدآقای خمینی که دیگر برای مردم شده بود امام خمینی، شد رهبری که تا مرحله پیروزی انقلاب و بعد از آن، تاموقع رحلتش، ثابت کرد پای حرفش می‌ایستد و برای اسلام و مملکت چه فداکاری‌ها که نمی‌کند.(۴)
 
نویسنده: انوشه میرمرعشی
  
 ۱. برگرفته از کتاب های«ناگفته ها»-خاطرات شهید مهدی عراقی-ص۱۵۱ و «خاطرات احمد احمد» به کوشش محسن کاظمی،ص۴۸ و «روزشمار شمسی»مرکز پژوهش های صدا و سیما،ص۲۶۶ و۲۹۵
۲. برگرفته از کتاب های«سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران»-۱۳۴۱ تا۱۳۴۳.ش-،روح الله حسینیان،ص۲۲۳و۲۲۴ و «قیام۱۵ خرداد به روایت اسناد»-جلد۲،فیضیه-ص۹تا۱۲
۳. برگرفته از کتاب های«خاطرات ۱۵ خرداد»-جلد پنجم-ص ۲۴ تا ۳۰ و«قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد»-فیضیه-ص۲۴
۴. برگرفته از کتاب«سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران»ص ۲۶۷ تا ۲۶۹

مقاله ها مرتبط