معرفی کتاب: شايد وقتی داشت اینها را مینوشت اصلاً فکر نمیکرد که روزی دستخطش در ۳ هزار نسخه تکثیر شود و برسد به دست مردمی که حالا دیگر اجازه دارند دفتر خاطرات روزانهاش را بخوانند و زير و رو كنند.کتاب را که باز کنی در همان صفحه اول میخوانی:
بسمالله الرحمن الرحیم، برادری که این دفتر را میگشایی، این را بدان که بدون اجازه، حق خواندن هیچ صفحهای از این دفتر را نداری. والسلام. مجید بقایی.
مجید خوشخط بود؛ این را میشود از دستنوشتههایش فهمید، به خصوص موقعی که حتماً حوصله داشته و وقت، که سر فرصت مینشسته و خاطره مینوشته و یا با خدایش درددل میکرده. دفتر خاطرات مجید یک سررسید است. سررسید سال ۶۱ كه خاطره نويسیاش از سوم فروردین شروع میشود و تا یازدهم دی ادامه پيدا میكند.
یادداشتهای فرمانده، سرک کشیدن به آخرین خلوتهای مجید است. هر چند که بعضی روزها، نوشتههایش بیشتر شبیه کد و علامت میشود، اما برای کسی که دوست دارد شهید مجید بقایی را بیشتر بشناسد فرصت خوبی است.
این کتاب برای عرضه در اولین کنگره شهید بقایی با همکاری معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران و مؤسسه جنات فکه در زمستان ۹۱ به چاپ رسیده است.
مقدمه کتاب: کتابی که تحت عنوان «یادداشتهای فرمانده» در دست دارید، مجموعهای است از یادداشتهای روزانه سرلشکر پاسدار شهید دکتر مجید بقایی که در سال ۱۳۶۱ نوشته شده. این روزنگار ارزشمند که در جریان برگزاری اولین کنگره بزرگداشت این شهید بزرگوار توسط برادر ارجمند شهید، جناب مهندس حمید بقایی به دستمان رسید، تحفهای بود گرانبها. سررسید که دستمان رسید، نوبت به نوبت هر کس آن را برداشت و کنجی خزید و با خودش خلوت کرد. گرد راه را که روی جلد قدیمیاش ستردیم، چشمهایمان بارانی شد و شامهمان مست از بوی خوشش. دستخط زیبای مجید، انگار که جان داشته باشد، شروع کرد به حرف زدن. از صلابت انگشتان مردانه صاحبش گفت و از غنای قلمش. از اشکهایی گفت که وقت روضهخوانی بر صفحاتش ریخته شده بود. از حماسه جلساتی میگفت که شهید با ثبت منویاتش- گاه علنی و قابل فهم، و گاه محرمانه و رمزدار- جاودانش کرده بود. صفحه به صفحه و ماه به ماه او را بیشتر شناختیم و بیشتر از قبل سر در گریبان فرو بردیم که صد حیف...
وقتی به صفحات مربوط به محاسبه و بازخواست نفس رسیدیم، انگار کسی با یک پتک افتاده به جان اندیشه و افکارمان که اگر مجید بقایی این طور میگوید و این طور التماس خدایش را میکند، پس وای بر ما خاکیان و وای بر خوش خیالیمان.
سرتاسر سال نامه، نوای حزین یا حسین درست مثل یک موسیقی متن گوشهایمان را نوازش کرد. مجید داشت، پله به پله راه را نشانمان میداد. خیلی طول نکشید که بفهیم میزان مشغله و دغدغههایش به عنوان فرمانده قرارگاه کربلا آنقدر زیاد بوده که اجازه نداده، فرصت بیشتری برای نگارش نکات روزمره و ثبت فعالیتهایش داشته باشد. همه اینها و خیلی موارد دیگر را میشد به راحتی از تیتروار یادداشت کردن اتفاقات و موضوعات پیرامونش فهمید. مجید، این سردار شیدای حضرت امام
(ره)، در خیلی از صفحات به لحاظ محدودیتهای نظامی در ثبت گزارشهایش از حروف اختصاری استفاده کرده؛ البته تعدادی از این حروف اختصاری قابل فهم هستند اما، تعدادی دیگر هنوز هم سِرّی باقی ماندهاند.
نام شهیدان سپهبد علی صیادشیرازی، سرلشکر حسن باقری، سردار حاج حسین خرازی، سردار حاج احمد کاظمی، سردار مصطفی ردانیپور و دیگر فرماندهان جنگ در سطرسطر این یادداشتها به تواتر به چشم میخورد. آنچه در این اثر آمده، تقریباً دو سوم از کل سالنامهای است که در اختیار داشتیم. با وسواس بسیار سعی کردیم تا آنجا که امکان دارد از هیچ صفحه و خطی نگذریم اما حقیقتاً مطالب باقی صفحات آنقدر محرمانه و اختصارگونه بود که با خواندنش چیز زیادی دستگیر مخاطب نمیشد، به همین دلیل ناگزیر شدیم آنها را گلچین کنیم و در اختیارتان قرار دهیم.
امیدواریم این قلیل، در درجه اول مورد پسند خداوند و در قدم دوم مقبول روح بلند سردار شهید دکتر مجید بقایی باشد. در لحظههای نابی که در خلوت با «یادداشتهای فرمانده» دارید، ما را هم فراموش نکنید.
لطفاً با بیان دیدگاه و ثبت امتیاز خود برای این محصول، خریداران دیگر را در انتخاب بهتر یاری نمایید