مقدمه کتاب:
شاید نتوان در هیچ انقلاب بزرگی در جهان، ردپایی این چنین پررنگ از زنان را پیدا کرد. زنانی که جانانه در پیروزی آن انقلاب نقش داشته و در ادامه و حفظ آن با تمام توان کوشیدهاند. زنانی که کوچک و بزرگ بر سر دوراهی انتخابی تاریخی و سرنوشتساز، باآگاهی، مسیر پرخطر دفاع از یک انقلاب بزرگ را برگزیده و آن را تا سرحدِ اهدای جان ادامه دادهاند. کتاب حاضر هرچند در قالب داستان، اما نشان از واقعیتهای زندگی زنان شیردل خطهی کردستان دارد. موسسههنری جناتفکه افتخار میکند که با ارائه کتابی با مخاطب جوان، در شناساندن ایثارگری زنان ایران اسلامی قدم برداشته است.
برشی از متن کتاب:
دیروقت بود، شب از نصفه گذشته بود که چند تا مسلح اومدن توی زیر زمینِ شرکت تعاونی. فهمیدم چه خبره، اما داغ التماس رو به دلشون گذاشتم. اگه توان داشتم با پای خودم میرفتم نتونستم. منو بردن، کِشون کِشون بردن بالای آبادی؛ قبرستون پیر غریب. بلدی که!... چشمم افتاد به کوه های بلند اطراف و دور و بَرش که پر از درههای عمیقه. اون موقعِ شب فقط صدای رودخونه میاومد که پیچیده بود توی کوه. هیچکس نبود، هیچکس. یکیشون میگفت: میخوایم اعدامت کنیم. میخوایم به بدترین وضع اعدامت کنیم! بِهش خندیدم... گفتم: مردن در راه عقیده برای من افتخاره!... مگه خودت همین رو یادم نداده بودی؟ خودت هم همینطوری بودی؟... نبودی؟!
لطفاً با بیان دیدگاه و ثبت امتیاز خود برای این محصول، خریداران دیگر را در انتخاب بهتر یاری نمایید