۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

چه فرصت‌هایی که می‌روند

چه فرصت‌هایی که می‌روند

چه فرصت‌هایی که می‌روند

جزئیات

یادداشت

30 آبان 1401
فضول‌ها همیشه مزاحمند. مخصوصا زمانی که می‌خواهی و می‌توانی از یک اتفاق بد، نتیجه خوب بگیری. گاهی یک نهاد، یک مسئول یا یک حادثه، مجموعه‌ای از عوامل را تشکیل می‌دهند برای این که یک حکومت ضعف‌های خودش را بشناسد. به علاوه، این مجموعه فرصتی است برای سروشکل دادن به طلب‌های‌ به‌حق مردم که مطالبات‌شان را وصول کنند، اما فرصت‌ها چه راحت از دست می‌روند. این‌جور وقت‌ها دخالت مسخ‌شدگان غربگرای داخلی، دست‌شان با ناجوانمردان خارجی یکی می‌شود و معرکه راه می‌اندازند و می‌زنند به تیپ خیابان و اموال عمومی و جان و نوامیس مردم و فرصت‌ها را می‌سوزانند. در این معرکه، به جای این که نواقص برطرف شوند، همه درگیر این می‌شوند که چطور فضول‌ها را جمع کنند و دست و پای غریبه‌ها را ببُرند. یعنی تمام عناصر دولت و ملت و نهادهای انتظامی و نظامی طوری مشغول می‌شوند که زمان از دست می‌رود و رفع اشکالات عملکردی مسئولان به اولویت‌های دست چندم پرتاب می‌شود.
یکی از همین پیشامدهای فرصت‌ساز، فوت دختری بود که به هر دلیل، دامن‌گیر پلیس امنیت اخلاقی شد. سوای این که علت این مرگ چه بود و همزمانی‌اش با برنامۀ براندازان و تجزیه‌طلب‌ها چگونه رخ داد، یک سوال دیگر هم باید جواب داده ‌شود و آن این که چرا یک مسئولیت بزرگ فرهنگی به پلیس سپرده شده؟ آیا وظیفه پلیس غیر از این است که مجرمان و خلافکاران را تعقیب کند و پس از دستگیری به دست قانون بسپرد؟ چه مسئولانی و در کدام دولت چنین وظیفه‌ سنگینی را بر دوش نهاد انتظامی کشور گذاشتند و خودشان را از ایفای نقش خلاص کردند؟ بله، می‌شود یک الگوی جدید و آرمانی به دنیا عرضه کرد و پلیسی را معرفی کرد که عملکرد سخت‌ابزاری‌اش را با نرم‌ابزارها عجین کرده ولی این کار، نیاز به شرایطی دارد که فعلا موجود نیست. هنوز عقلای قوم به این سوال بنیانی جواب نداد‌ه‌اند که کار فرهنگی تا چه میزان از آسیب‌های اجتماعی جلوگیری می‌کند و اساسا نقش عناصر دیگری مثل اقتصاد و سیاست در انسجام فرهنگی چیست.
عنصر فرهنگ، ضروری جوامع است که هم جمعیت فعلی را پایبند به ارزش‌ها نگه‌می‌‌دارد و هم نسل‌های آتی را می‌سازد. ماندگاری اخلاق دینی و داشتن تعصب نسبت به تمامیت مرزی و رنگ پرچم، وابسته به حفظ و استمرار فرهنگ است ولی فرهنگ با شعار یا نصیحت، حتی مناسک نهادینه نمی‌شود. مسائل دیگری وجود دارد که مانع فرهنگ‌سازی ارزشی در جامعه‌ هستند. این موانع، از ظواهر عبور می‌کنند و بنیاد فرهنگ را زیر سوال می‌برند. برخورد صوری با فرهنگ‌سازی، بدون توجه به رفع مشکلات زیرساختی، راه به جایی نمی‌برد. معضلات ورم‌کرده و حل‌نشده هستند که‌ سر راه باورهای مردم را سد می‌کنند. عدم تمکین فرهنگی مردم از ارزش‌های حاکم، زمانی رخ می‌نماید که تناقضات برطرف نشوند. نمی‌شود به بی‌عدالتی در عرصه‌های مختلف که رفع آن یکی از شعارهای اصلی انقلاب بود بی‌اعتنایی کرد و از مردم انتظار داشت به ارزش‌های مورد نیاز یک جامعه دینی احترام بگذارند. نمی‌شود از عمل به وعده‌ها چشم‌پوشی کرد و از مردم انتظار داشت بار مشکلات دشمنی بیگانگان را به دوش بکشند. ملت سال‌های سال است که رفتار بخشی از مدیران جامعه را متناقض با ارزش‌هایی می‌بیند که برایش مال و جان و جوان داده‌. ناهمخوانی شعار و عمل، مردم را گرفتار تضاد در بینش و سستی در اعتقاد و بی‌عملی در حراست از ارکان کشور می‌کند.
تا کمی پیش از این، مشکلات کشور، اقتصادی بود. تفاوت طبقاتی میان زندگی مردم عادی تا حدی قابل تحمل است ولی وقتی میان زندگی مسئولان و مردم تفاوت فقیر و غنی و آقایی و آقازادگی به وجود آمد، مشکلات اقتصادی تبدیل به مشکلات فرهنگی می‌شود. اگر باز هم بی‌اعتنایی ادامه پیدا کند، کار به تعارض سیاسی می‌کشد. تعارضی که هر دولتمردی از خطرناک بودنش اطلاع دارد. هنوز هم بهترین راه برای تکیه به اراده‌های محکم مردمی، حلِ به‌موقع معضلات و عمل به وعده‌های عدالت‌خواهانۀ انقلاب به دست دولت‌ها است، نه اختصاص بودجه به نهادهای فرهنگی. باید از تلنبار شدن‌ تناقضات در ذهن جامعه جلوگیری کرد تا هر مشکل کوچکی منجر به ایجاد هزینه‌های هنگفت نشود.

نویسنده: زهره علی‌عسگری

مقاله ها مرتبط