۰۲۱-۷۷۹۸۲۸۰۸
info@jannatefakkeh.com

بی‌تربیت‌ها نخبه نمی‌شوند

بی‌تربیت‌ها نخبه نمی‌شوند

بی‌تربیت‌ها نخبه نمی‌شوند

جزئیات

یادداشت/ به مناسبت ۱۶ آذر، روز دانشجو

16 آذر 1401
خوبان جامعه از نسل امیرکبیرند، اما ایرانِ ما میرزاآقاخان نوری هم داشته. میرزاآقاخان مثل امیرکبیر، جداً جزو برگزیدگان جامعه و به معنایی، نخبه روزگار خود بود. در دم و دستگاه قاجار بروبیایی داشته و حتما در آن دوران، یک سر و گردن از خیلی‌ها بلندتر بوده یا حداقل خودش این‌طوری خیال می‌کرده. یک آدمِ کم‌مایه و البته منفور تاریخ که سودای رقابت با امیرکبیر را در سر داشته. کسی که فهم درستی از مُلک و مملکت نداشت و روی فهم ناقص خودش حاضر شد همه چیز را به باد بدهد. اینکه چه سیستمی باعث شد میرزاآقاخان نوری به چنین جاهایی راه پیدا کند، خودش موضوع مهمی است ولی کشف سیستم دوران قاجار به درد ما نمی‌خورد، چرا که ما درد دوران خودمان را داریم و اینکه چه می‌شود بی‌تربیت‌ها به جمع نخبگان راه پیدا می‌کنند.
در مقایسه امیرکبیر و میرزاآقاخان، خیلی از هم‌وطن‌های ما در حد امیر هستند ولی یقینا میرزا هم برای خودش اخلافی دارد. دنباله نسل میرزا در همین اغتشاش‌های اخیر بیرون زد. کسانی که مثل میرزاآقاخان نوری وهم برشان داشت و خیال کردند می‌توانند سر به سایبان امیر بسایند.
پته‌ها در مهر امسال روی آب افتاد. چند نفر خیال‌زده، در حیاط یک دانشگاه دور هم جمع شدند و تمام ذات‌شان را فریاد زدند و سقف دغدغه‌های‌شان را برملا کردند. در این آشفته‌بازارِ فحش ناموسی و شعار، مثل روز روشن شد که می‌شود نخبه نبود ولی در بهترین دانشگاه‌ها پذیرفته شد. کسانی که با پول‌پاشی و گز کردن راه، از این مدرسه پولی به آن آموزشگاه، دوران تحصیل‌شان را سپری کرده‌اند، نخبه نیستند. همان‌هایی که از دبستان فقط این را یادشان داده‌اند که چطور از بین چهار گزینه، بدون آنکه جواب را بلد باشند، گزینه صحیح را پیدا کنند. کسانی که تمام مدتِ سال تحصیلی مشغول بالا و پایین کردن چرتکه درصدهای شیمی و فیزیک و ریاضی و ادبیات در کنکور و تاثیرشان در پذیرفته‌ شدن دانشگاه‌ها بوده‌اند. کسانی که با شامورتی‌بازیِ کنکور وارد دانشگاه شده‌اند، سپس با چند هم‌دانشگاهی دختر و پسرِ تازه به دوران رسیده جمع شده‌اند و فحش‌های رکیک را شعار کرده‌اند و چشم در چشم هم فریاد زده‌اند. کسانی که نتوانسته‌اند معنی کنشگری سیاسی را بفهمند و آن را با فحش ناموسی دادن اشتباه گرفته‌اند. کسانی که در یک جمع چند نفره، کلِ شعورشان را از دست داده‌اند و با اطوارِ اراذل و اوباش، حیاط دانشگاه را لگدمال کرده‌اند. کسانی که با کلمات جنسی شعار ساخته‌اند و جلوی چشم عدسی دوربین‌ها داد زده‌اند. کسانی که جا و جایگاه خود و هم‌قطارهای‌شان را نشناخته‌اند. کسانی که در عمل نشان داده‌اند اشتباهی سر از یک مکان باکلاس درآورده‌‌اند و بیخودی اشغالش کرده‌اند‌. کسانی که از درک مسائل اصلی جامعه‌شان عاجز مانده‌اند. کسانی که نمی‌دانند چه نمی‌خواهند و نمی‌دانند چه می‌خواهند. چنین کسانی به جای فرصت بودن برای جامعه، یک تهدید جدی و یک خطرِ به فعلیت رسیده‌‌اند که هنوز استخوان نترکانده‌اند. دانشجویان بی‌اخلاق، نخبه نیستند.
اگر نخبگی یعنی چشم و چراغ کشور بودن، اگر نخبه‌ها عزیز دل یک ملت هستند، یعنی مردم روزهای سخت‌شان را به این امید سپری کرده‌اند که فرزندان برگزیده‌شان سر بلند ‌کنند و راه نیمه‌تمام‌شان را به آخر برسانند. اگر نخبگی یعنی برگزیدگی، ما امروز دیگر نمی‌دانیم نخبه کیست ولی می‌دانیم چه کسی نخبه نیست. بی‌تربیت‌ها نخبه نیستند و متاسفانه بهترین دانشگاه‌های ما نشان دادند بی‌تربیت کم ندارند. خانواده‌های این مدل از نخبه‌ها کلاه‌شان را بگذارند بالاتر. پول آن‌ها و آموزشگاه‌های کنکوری و مشاوران قلابی‌شان، بی‌تربیت‌ها‌ را به جای نخبه‌ باد کردند و به ملت قالب کردند. حیف از بچه‌های لایقی که جای‌شان اشغال شده.
در کنار این آسیبِ دردآور، این روزها چه فرصت مغتنمی شد برای نخبگان واقعی و خلف امیرکبیر که به میدان‌ها وارد بشوند و نشان بدهند ایران، نخبه حقیقی کم ندارد. روزهای خوبی پیش آمده برای رد شدن از سد نخبگیِ خیالیِ میرزاآقاخانی.

نویسنده: زهره علی‌عسگری

مقاله ها مرتبط